جعفر ساعینیا- مساوات: در حالی که شعار «آذربایجان دروازهای به اروپا» در محافل و رسانهها مورد بحث قرار میگیرد، اما ترانزیت آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی به دور از شعارهای توخالی توسعه، نیازمند اقدامات عملی و زیرساختهای مناسب است. این گسست میان شعار و عمل، مانعی جدی بر سر راه رشد و شکوفایی منطقه است.
منطقه آذربایجان به دلیل موقعیت استراتژیک منحصر به فردش به عنوان دروازهای به اروپا شناخته میشود. این منطقه با امکانات بالقوهای که دارد، میتواند به کانون اصلی ترانزیت کالا و مسافر تبدیل شود. اما برای دستیابی به این هدف، ضروری است که از شعارهای صرف و دروغین توسعه فاصله گرفته و به اقدامات عملی و زیرساختهای مناسب توجه شود. این گسست میان شعار و عمل، مانعی جدی بر سر راه رشد و شکوفایی منطقه به حساب میآید.
به گفته کارشناسان اقتصادی، آزادراه تبریز – مرند – بازرگان، یکی از مسیرهای اصلی ترانزیت کالا و مسافر میان ایران، ترکیه، اتحادیه اروپا و منطقه قفقاز به شمار میآید. این آزادراه سالانه بیش از ۱۵ میلیون تن بار و ۱۰ میلیون مسافر را جابجا میکند. این عدد نشان دهندهی اهمیت و ظرفیتهای فوقالعاده این مسیر تجاری است و در واقع به عنوان یکی از محورهای حیاتی برای اقتصاد آذربایجان شرقی، غربی و کشور عمل میکند.
آزادراه تبریز – مرند – بازرگان جزء ابرپروژههای آذربایجان شرقی است که به عنوان بخشی از بزرگراه ۲۰ هزار و ۵۵۷ کیلومتری آسیا، جایگاهی ویژه در ترانزیت منطقهای دارد. این بزرگراه از کمربندی توشین در مرکز توکیو آغاز میشود و پس از عبور از کشورهای مختلفی چون کره شمالی، چین، ویتنام، کامبوج، تایلند، میانمار، هند، بنگلادش، پاکستان و افغانستان در نهایت در مرز بین ترکیه و بلغارستان خاتمه مییابد. این مسیر به عنوان یک کریدور استراتژیک در ترانزیت منطقهای و بینالمللی شناخته میشود و آزادراه تبریز – مرند – بازرگان را به یکی از کلیدیترین مسیرهای ترانزیتی تبدیل کرده است. در نتیجه، ضرورت توجه به آن بیش از پیش حس میشود.
بهعلاوه، این آزادراه به عنوان بخش مهمی از کریدور بینالمللی شرقی-غربی تعریف میشود. این کریدور از گمرک «دوغارون» در مرز افغانستان شروع شده و پس از عبور از تهران، در گمرک بازرگان در مرز ترکیه پایان میپذیرد.
بخشی از این مسیر که از تهران تا تبریز ساخته و در حال بهرهبرداری است، ظرفیتهای بالقوهی زیادی برای توسعه اقتصادی آذربایجان و ایران به همراه دارد. ۶۴ کیلومتر از مسیر موجود از غرب تبریز آغاز شده و پس از عبور از صوفیان به مرند میرسد، که هنوز نیازمند توسعه و تکمیل مسیر است.
آذربایجان همواره از پروژههای ناتمام و ناتوانی در بهرهبرداری به موقع از طرحهای زیرساختی رنج میبرد. این معضل به یکی از عواملی تبدیل شده که مانع پیشرفت اقتصادی و توسعه پایدار این منطقه شده است.
بسیاری از پروژههای زیرساختی که میتوانستند به پیوند آذربایجان با نقاط مختلف کشور و حتی دنیا کمک کنند، به دلایل مختلفی مانند عدم تخصیص منابع مناسب، ضعف مدیریتی و عدم عزم جدی برای اجرایی کردن آنها، یا عدم برنامهریزی صحیح، نیمهکاره باقیماندهاند، یا اجرا نشدهاند.
یکی از دلایل اصلی عقبماندگی اقتصادی آذربایجان، عدم توجه کافی به ظرفیتهای موجود در این منطقه است. با وجود موقعیت جغرافیایی ممتاز که آذربایجان را به دروازهای به اروپا تبدیل میکند، بسترهای لازم برای بهرهبرداری از این ظرفیتها فراهم نیست.
متاسفانه، پروژههای بزرگ زیرساختی که میتوانستند به شکل گیری یک شبکه حمل و نقل یکپارچه و کارآمد منجر شوند، به اجرا در نیامدهاند. این موضوع باعث میشود که ایران در مقایسه با همسایگان خود، از مزایای ترانزیتی کمتری برخوردار باشد. در حقیقت، هر پروژهای که در آذربایجان برای توسعه آن اجرایی نمیشود، علاوه بر ایجاد مشکلات برای ساکنین محلی، بر اقتصاد کل منطقه نیز تأثیر منفی میگذارد. در کنار مشکلات زیرساختی، نبود برنامهریزی جامع و استراتژیهای مشخص برای توسعه اقتصادی در آذربایجان نیز مزید بر علت شده است.
برنامههایی که به توسعه پایدار و درازمدت توجه ندارند، نمیتوانند نیازهای واقعی جامعه را پاسخ دهند و نمیتوانند آذربایجان را به عنوان یک دروازهای به اروپا به ثبت برسانند. به همین دلیل، بحثهای مربوط به توسعه معمولاً به شعارهای توخالی و موقتی تبدیل میشوند که هیچ تأثیری در زندگی واقعی مردم ندارند. بدون توجه به واقعیتهای اقتصادی و اجتماعی منطقه، نمیتوان به رونق اقتصادی دست یافت.
از سوی دیگر، سرمایهگذاران داخلی و خارجی به دلیل این ناپایداریها و عدم اطمینان در توسعه زیرساختها، تمایلی به ورود به منطقه ندارند. در حالی که آذربایجان میتواند به یک کانون تجاری و اقتصادی تبدیل شود، نبود مواردی چون استحکام در برنامهریزیهای اقتصادی و عدم تضمین امنیت سرمایهگذاری، باعث میشود که این منطقه از شانسهای عظیم اقتصادی خود محروم بماند. با توجه به این واقعیتها، ضروری است که دولت و نهادهای ذیربط در آذربایجان ایران برای رفع این موانع چارهاندیشی کنند.
ایجاد یک استراتژی جامع برای توسعه، تمرکز بر بومیسازی پروژهها و استفاده از ظرفیتهای محلی، میتواند به پیشرفت اقتصادی کمک شایانی کند. سرمایهگذاری در بخش آموزش و توانمندسازی نیروی کار، به ویژه در زمینههایی که نیاز به تخصص دارند، میتواند آذربایجان را به سمت تحولی اساسی سوق دهد.
آذربایجان باید خود را از دام شعارهای توخالی آزاد کند و بهجای وعدههای بیپایه و اساس، به سمت اقدامهای واقعی و اثربخش حرکت کند. در این راستا، نیاز است که دولت و بخش خصوصی همکاری نزدیکتری با یکدیگر داشته باشند و منابع مالی و انسانی را بهصورت مؤثرتر به کار بگیرند. همچنین، به یاد داشته باشیم که تحقق این شعار نیازمند ارتقاء و بهسازی زیرساختها، مدیریت کارآمد، بهبود شرایط حمل و نقل، توسعهی زیرساختهای گمرکی و لجستیکی، و همچنین همافزایی با کشورهای همسایه، و همافزایی میان تمامی نهادهای ذیربط است.
این مسئله نهتنها به رشد و شکوفایی آذربایجان ایران کمک خواهد کرد بلکه میتواند باعث بهبود روابط تجاری و انتقال فناوری با کشورهای همسایه و دیگر کشورهای اروپایی نیز شود. در نهایت، اگر آذربایجان ایران به دنبال بهرهبرداری کامل از ظرفیتهای خود بهعنوان دروازهای به اروپا است، باید بداند که این نه تنها یک شعار است بلکه یک مسئولیت بزرگ است که نیازمند عزم و تلاش جدی از سوی همه ذینفعان است.
تا زمانی که عملی در این زمینه صورت نگیرد، تنها بر روی کاغذ باقی خواهد ماند و این شکاف میان شعار و عمل، مانعی جدی بر سر راه تحقق اهداف توسعه اقتصادی آذربایجان و ایران خواهد بود.
آذربایجان باید از فرصتهای موجود در زمینههای تکنولوژیک و نوآوریهای مدیریتی بهرهبرداری کند تا به یک انقلابی در زیرساختهای خود دست یابد. در آخر، تغییر رویکرد از شعارزدگی به عملگرایی، کلید اصلی احیای اقتصاد آذربایجان و تبدیل آن به دروازهای واقعی و پلی به اروپا خواهد بود.