مساوات – حسن رشتبر لنبران: “سنگ بزرگ، علامت نزدن است”. این ضربالمثل مستقیما به دعوای دو طرف اشاره دارد و صراحتا میگوید که در دعواها کسی که سنگ بزرگ برداشته باشد، هیچگاه طرف مقابل را نخواهد زد. از طرف دیگر، کنایه از کارهای بزرگی است که امکان عملی کردن آن وجود ندارد.
توجه داشته باشیم؛ در گذشته هنوز ماشین آلات صنعتی به وجود نیامده بودند و جابجایی وسایل سنگین از طریق ارابهها صورت میگرفت بنابراین حقیقتا امکان جابجایی اشیاء سنگین وجود نداشت.
اگر چه در تاریخ از برخی ابزارهای حمل ونقل و جابجاکنندهها در ساخت بناهای بزرگ سخن رفته، ولی هنوز بشر قادر به جابجایی اجسام سنگین نبود تا اینکه با وقوع انقلاب صنعتی، اتفاقات مهمی رخ داد؛ ماشین آلات صنعتی اعم از قطار، ماشین و… وارد زندگی مردم شد و تحولات عظیمی را رقم زد.
رفتهرفته، صنعت تکامل یافت و ماشینآلات راهسازی، حمل ونقل، جرثقیل، کامیونها و کشندهها و کشتیها ساخته شده و در خدمت بشریت قرار گرفتند. پس از آن تکنولوژی دیگری از قبیل انواع پمپهای آب بوجود آمدند که میتوانست آب را دهها و صدها متر از پایین به بالا دستها پمپاژ کند. حال آنکه در گذشته همه معتقد بودند؛ آب هیچوقت سربالایی نمیرود.
در هر حال، اگرچه در گذشته سنگ بزرگ علامت نزدن بود، اما امروزه سنگ بزرگ را به راحتی میتوان زد و هر کار بزرگی را میتوان انجام داد، هر بار سنگینی را میتوان برداشت و هر تفکر بزرگی را میتوان پیاده کرد.
در عصر ارتباطات، هنوز هستند افرادی که نمیتوانند تفکرات بزرگ را هضم کنند و کوتهفکرانه در مورد هر موضوع تخصصی نظرات فنی میدهند. اگر موضوعی برای ما قابل فهم نیست، بهتر است از متخصان آن حوزه بخواهیم تا موضوع را برای ما تجزیه و تحلیل کنند نه اینکه در مقابلش سنگاندازی کنیم، چرا که با استمداد از روشهای علمی، فنی و تخصصی میتوان کارهای بزرگی انجام داد که خیلی از این کارها، شاید برای ما باورپذیر نباشد.
همه آنچه گفته شد برای رساندن این موضوع بود که؛ تنها راه نجات خاروانا و عموما منطقه استراتژیک دیزمار در اجرای پروژههای کلان و بسیار بزرگ نهفته است و این مهم باید به یک مطالبه عمومی از سوی آحاد مردم تبدیل شود.
بیشک، اجرای هر پروژه کلان، نیازمند مدیریت قوی، صحیح و اصولی است که با مشارکت دادن همه افکار تخصصی و با بهرهگیری از توانمندیهای بومی و غیربومی میتوان بدان دست یافت. به فرض مثال زمانی را در نظر بگیرید که هیچ خودرویی در خاروانا تردد نداشت. بالاخره اولین ماشین آمد و رفتهرفته تعداد ماشینها زیاد شد و دولت مجبور به ساخت جاده شد. با ساخت جاده، غذاخوریها و قهوهخانههای کنار جادهای ایجاد شدند، تعمیرگاهها راهاندازی شدند و کسب و کارهای جدید و دپوی محصولات در کنار جادهها بوجود آمدند، بدین ترتیب، حمل و نقل آسان شد و مردم به رفاه نسبی رسیدند. نتیجه میگیریم؛ اگر یک پروژه بزرگ در منطقه در حوزههای راه، کشاورزی، آب، صنعت، معدن و …. اجرایی شود، بقیه نیازمندیها به تدریج وارد منطقه خواهند شد.
فراموش نکنیم؛ علیرغم موقعیت استثنائی، سوقالجیشی و استراتژیک دیزمار، متاسفانه ما همه این داشتهها و پتانسیلها را فراموش کردهایم، پتانسیلهایی که وجود هر کدام آنها برای توسعه و آبادانی یک منطقه کافی است.
پتانسیلهای استثنائی منطقه خاروانا و عموما دیزمار:
۱. قرار گرفتن در مرز ارمنستان و نخجوان و آذربایجان و همسایگی با سه کشور مهم در حوزه قفقاز و اوراسیا.
۲. قرار گرفتن در مسیر اوراسیا. این مورد، یکی از بزرگترین پتانسیلهای منطقه است که مسئولان منطقهای بایستی نهایت بهره را از آن برده و اتفاق بزرگی را رقم بزنند. فقط و فقط با تکمیل بزرگراه تا مرز نوردوز میتوان از این پتانسیل به نحو مطلوب بهرهبرداری کرد.
۳. وجود رودخانههای دائمی. رفع کمبود آب شرب، کشاورزی و صنعتی در منطقه دیزمار به راحتی میسر است.
۴. منابع طبیعی و چراگاههای غنی. اغلب اراضی محدوده دیزمار، دارای مراتع و چراگاههای غنی است که در توسعه و حفظ دامداریهای سنتی نقش مهمی ایفا میکند.
۵. جنگلها. جنگلها به عنوان شریان حیاتی منطقه میتواند در توسعه گردشگری منطقه نقشآفرین باشد.
۶. ابنیهها و اماکن تاریخی و گردشگری.
۷. سد حاجیلارچای. این سد به عنوان بزرگترین منبع آبی بخش خاروانا که میتواند آب شرب، کشاورزی و صنعت منطقه را تامین کند و علاوه بر آن، بر رونق گردشگری منطقه هم بیفزاید.
۸. معادن غنی منطقه که میتواند چرخهای توسعه اقتصادی منطقه را به حرکت بیندازد.
۹. وجود نیروی متخصص و متبحر کافی در حوزه صنایع چوبی در بین اهالی غیرساکن دیزمار
۱۰. دامداری سنتی و محصولات زراعی و باغی متنوع دیزمار که علاوه بر تامین نیازهای غذایی منطقه، میتواند در توسعه صنعت گردشگری منطقه نقش مهمی ایفا کند.
البته در کنار پتانسیلهای فوقالذکر، کمبودها و نارساییهای اساسی هم در منطقه دیزمار داریم که فرار مغزها و در نتیجه نبود نیروی انسانی فعال، متبحر و مدبر کافی ساکن در منطقه یکی از آنهاست. متاسفانه اغلب تحصیلکردگان منطقه بر این باورند که مسئولین باید همه چیز را آماده کنند تا آنها برگردند و به زادگاه و مردمشان خدمت کنند. اما این تفکر، اصلا صحیح نیست و کمک فکری تحصیلکردگان میتواند نقش بزرگی در ایجاد ساختارهای جدید منطقهای بازی کند. بایستی بر این باور برسیم که خودمان باید آستین بالا زده و از یک جایی، استارت کار را بزنیم. اینکه منتظر بمانیم دیگران همه چیز را آماده کنند و ماها برگردیم، منطقی نیست.