به گزارش پایگاه خبری مساوات، جبار باغچهبان اولین مولف و ناشر کتاب کودک در ایران نیز به حساب میآید. اگر شما هم از دسته افراد علاقهمند به خدمات جبار باغچهبان هستید و میخواهید اطلاعاتی از زندگیاش بدست آورید، در ادامه این مطلب با ما همراه باشید.
▪️زندگینامه جبار باغچهبان
جبار عسگرزاده از چهرههای بنام ادبیات کودک ایران ۱۸ اردیبهشت ۱۲۶۴ در شهر ایروان (مرکز جمهوری ارمنستان امروزی) چشم به جهان گشود. پدرش نیز در همان شهر به کارهایی همچون معماری، قنادی و مجسمهسازی مشغول بود.
او اصالتا متعلق به ارومیه و تبریز بود و اجدادش در این شهرها زندگی میکردند. به همین دلیل به تبریز نقل مکان کرد تا اولین کودکستان ایران را بنیانگذاری کند. او این کودکستان را «باغچه اطفال» نامید. جالب است بدانید به خاطر همین نام بود که به جبار عسگرزاده لقب باغچهبان دادند.
جبار باغچهبان به فکر بنیانگذاری اولین مدرسه ناشنوایان نیز بود. او توانست با وجود مخالفتهای شدید رئیس وقت فرهنگ یعنی دکتر محسنی، مدرسه ناشنوایان را در کنار کودکستان «باغچه اطفال» بنیانگذاری کند. این مدرسه در سال ۱۳۰۳ و در کوچه انجمن تبریز و همچنین در ساختمان معروف عمارت انجمن ساخته شد.
باغچهبان در سال ۱۳۰۷ در راستای انتشار ادبیات کودکان قدم برداشت و توانست علیرغم دشواریهای فراوان در زمینه چاپ، کتابهایی مخصوص کودکان به همراه نقاشیهای خودش چاپ کند. از جمله آثار جبار باغچهبان میتوانیم به «بابا برفی» اشاره کنیم. این کتاب در وهله اول توسط کانون پرورش فکر کودکان و نوجوانان به انتشار رسید و در همان دوره نیز شورای جهانی کتاب کودک، بابا برفی را به عنوان بهترین کتاب کودک معرفی کردند.
جبار عسگرزاده یا بهتر است بگوییم جبار باغچهبان دارای سه فرزند بود. فرزندانش ثمین باغچهبان، ثمینه باغچهبان و پروانه باغچهبان نیز سهمی نیز در کودکستان باغچه اطفال داشتند و کمک پدر بودند.
جالب است بدانید باغچهبان چندسال نیز در قفقاز بود و در مجله «ملانصرالدین» (از مجلههای بزرگ آن دوران) به مدیریت میرزا جلیل محمدقلیزاده، طنزپردازی میکرد. البته در کنار ملانصرالدین، نشریهای طنز به نام «لکلک» را هم بنیانگذاری کرد و مدیریت و سردبیریاش را برعهده داشت.
▪️آثار جبار باغچهبان
جبار باغچهبان در طول زندگیاش آثار بسیار زیبایی از خود برجا گذاشت. به طوری که امروزه نیز از داستانها و کتابهای مخصوص کودکان او استقبال میشود.
آثار جبار باغچه بان عبارتند از:
• «کبوتر من» در سال ۱۳۷۳
• «شب به سر رسید» در سال ۱۳۷۳
• «زندگینامه جبار باغچه بان(به قلم خودش)» در سال ۱۳۵۶
• «عروسان کوه» در سال ۱۳۴۷
• «بابا برفی» در سال ۱۳۴۶
• «من هم در دنیا آرزو دارم» در سال ۱۳۴۵
• «روش آموزش کر و لالها» در سال ۱۳۴۳
• «رباعیات باغچهبان» در سال ۱۳۳۷
• «خیام آذری» در سال ۱۳۳۷
• «درخت مروارید» در سال ۱۳۳۷
• «آدمی اصیل و مقیاس واحد آدمی» در سال ۱۳۳۶
• «کتاب اول ابتدایی» در سال ۱۳۳۵
• «حساب» در سال ۱۳۳۴
• «کتاب اول ابتدایی» در سال ۱۳۳۰
• «برنامه یکساله» در سال ۱۳۲۹
• «الفبای گویا» در سال ۱۳۲۹
• «اسرار تعلیم و تربیت یا اصول تعلیم الفبا» در سال ۱۳۲۷
• «الفبا» در سال ۱۳۲۷
• «پروانهنین کتابی» در سال ۱۳۲۶
• «الفبای خودآموز برای سالمندان» در سال ۱۳۲۶
• «بادکنک» در سال ۱۳۲۴
• «علم آموزش برای دانشسراها» در سال ۱۳۲۰
• «دستور تعلیم الفبا» در سال ۱۳۱۴
• «بازیچه دانش» در سال ۱۳۱۱
• «پیر و ترب» در سال ۱۳۱۱
• «گرگ و چوپان» در سال ۱۳۰۸
• «زندگی کودکان» در سال ۱۳۰۸
• «خانم خزوک» در سال ۱۳۰۷
• «الفبای دستی مخصوص ناشنوایان» در سال ۱۳۰۳
• «الفبای آسان» در سال ۱۳۰۳
• «برنامه کار آموزگار» در سال ۱۳۰۲
▪️پایهگذاری ادبیات نمایشی کودکان
زمانی که کودکستان برای نخستین بار در ایران پایهگذاری شد، مفهوم غریبی برای همگان داشت چرا که هیچگونه نمایشنامه، بازی، شعر و یا حتی کاردستی برای تربیت کودکان وجود نداشت.
جبار باغچهبان اما با ابتکار وسایل مورد نیاز برای تربیت کودکان را به صورت کاملا خودآموز تهیه کرد و با استفاده از قصههایی که از کودکی به یاد داشت، برای کودکان نمایشنامه و شعر سرود. جالب است بدانید جبار باغچهبان به تنهایی صحنهها و دکوراسیون صحنههای نمایش بچهها را طراحی میکرد.
این ابتکار او با این که در ابتدا مخالفان بسیار زیادی در آن دوران داشت، اما رفتهرفته استقبال زیادی کسب کرد.
او در کتاب «زندگینامه باغچهبان» مینویسد: «کودکستان نیازمند قصه ها، سرودها، نمایشنامهها، بازیها، و خلاصه فرهنگ مخصوص به خودش است و در آن زمان نه فقط کسی از وجود آنها خبر نداشت بلکه در نظر مربیان فاضل نیز این قبیل چیزها معنی نداشت و آنها را ناقابل و زائد و هرزه میدانستند و اولیای اطفال هرگز راضی نبودند جگرگوشههایشان با آن هرزهها ارتباطی داشته باشند و طرز فکر مربیان نیز بجز این نبود و این امر مانع جمعآوری و تدوین این فرهنگ کودکانه میشد. در حالیکه بچهها در نمایشنامهها و بازیهای کودکستانی، ضمن تحصیل و تعلیم، باید به دنیای جانوران آشنا شوند و فیالمثل صدا و رفتار و شکل آنها را تقلید کنند ولی اولیای اطفال، این قبیل کارها را خلاف اخلاق و ادب میدانستند و نمیخواستند بچه هایشان بجای دعای “زاد المعاد” ، داستان سرمه کشیدن خانم خزوک را با دم عسل آلوده آقا موشه بشنوند یا صدای عوعو کردن سگ و میومیوی گربه را از خود در بیاورند.»
سخن پایانی
سرانجام میرزا جبار عسگرزاده ملقب به جبار باغچه بان ۴ آذرماه ۱۳۴۵ در شهر تهران دارفانی را وداع گفت.