مساوات-توفیق وحیدیآذر: رشدیه بر اساس یک طرح تفصیلی مدون و کارشناسیشده طراحی شد؛ طرحی که در آن تراکم، ارتفاع، کاربری زمین و نسبت فضاهای باز و سبز بهدقت تعیین شده بود. اجرای چنین طرحی، بدون تردید مستلزم هزینهکرد از ثروت عمومی بود؛ هزینهای که نه برای ساخت چند ساختمان، بلکه برای خلق الگویی پایدار در شهرسازی صرف شد.
بیاعتنایی به این طرح، به معنی نادیده گرفتن سرمایه عمومی و تضعیف اعتبار برنامهریزی شهری است. معماری غالب رشدیه شامل خانههای دوبلکس ویلایی با نمای آجر سهسانتی در قطعات ۱۳۰ تا ۱۵۰ مترمربع است و در کنار آن اپارتمان های چندین طبقه با فواصل مناسب و فضای سبز بسیار در بین این بناها خود می نمودند.
این الگو، امکان داشتن باغچههای کوچک، تراکم پایین و سکونتپذیری بالا را فراهم کرد و در عین حال، بافتی هماهنگ و خوانا به محله بخشید. قرارگیری شهرک در پای کوه عینالی و دید مستقیم کوه از آخرین خیابانها و عدم مزاحمت برای شهروند تبریزی و حریم منظر شهر، پیوندی کمنظیر میان معماری و طبیعت ایجاد کرده است.
تمرکز فعالیتهای تجاری در بازارچهای مرکزی نیز مانع از برهم خوردن آرامش سکونتی محله شده بود. در کنار این ویژگیهای کالبدی، شهرک رشدیه واجد شاخصهای مهم زیستمحیطی است. تردد گونههایی از حیات کوهستان مانند خرگوش و روباه در حاشیه شهرک و تداوم رویش گلهای وحشی عینالی در محدوده همجوار، نشاندهنده فشار پایین انسانی و تعادل نسبی میان سکونت و طبیعت است؛ تعادلی شکننده که با افزایش تراکم، تغییر کاربریها و آلودگیهای بصری ،صوتی و نوری بهسرعت از بین میرود.
تجربه تاریخی شهرهای ایران نشان میدهد که ارزش معماری اغلب با تأخیر شناخته میشود. خانههای دوره قاجار که زمانی «قدیمی» تلقی میشدند، امروز ثروت شهریاند. معماری مسکونی عصر پس از قاجار نیز پیش از آنکه بهدرستی شناخته و تثبیت شود، در موج ساختوسازهای چندطبقه از میان رفت.
در ادامه این روند، میتوان گفت تاکنون سبک شاخص و تثبیتشدهای برای معماری مسکونی عصر جدید شکل نگرفته است؛ مگر در قالب شهرکها و محلات برنامهریزیشده. از این منظر، شهرک رشدیه در تبریز یک مکان تاریخی است؛ محلهای که در صورت بقا، میتواند در دههها یا حتی سدههای آینده، نماد شهرکسازی پس از انقلاب اسلامی تلقی شود.
با این حال، تهدید رشدیه نه ناگهانی، بلکه تدریجی است. تعدی به حریم کوهستان ، حرکت به سوی ساخت و ساز بر روی گسل ، عدم لحاظ حد ارتفاع گیری و بالا رفتن ساختمان های کوچک و بزرگ در کوهستان با عنوان های مانند چند ده هکتاری، صدور مجوز برای تبدیل خانههای مسکونی به کافیشاپها و بنگاههای معاملات املاک، تغییر کاربریها، صدور مجوزهای بلندمرتبهسازی در همان فضای خانه ویلایی کوچک و تغییر الگوی معماری، بهتدریج کارکرد سکونتی و هویت محله را مخدوش میکند و حقوق شهروند داخل و خارج از شهرک را مورد تعدی قرارمی دهد.
این در حالی است که چنین فعالیتها و سبکهای ساختمانی، در هر نقطه دیگری از شهر نیز امکان استقرار دارند و ضرورتی برای تحمیل آنها به رشدیه وجود ندارد. این تصمیمات موردی، اگرچه ممکن است در کوتاهمدت به درآمدزایی سازمان های شهری و افراد سودجو منجر شود، اما در بلندمدت پیامدی جز جوانمرگی ساختمانها، تولید نخالههای ساختمانی، افزایش ترافیک، آلودگی صوتی و هوا و نهایتاً فرسایش هویت محله نخواهد داشت.
اضمحلال رشدیه، بیش از آنکه تخریب فیزیکی باشد، نتیجه سازوکارهای نهادی و عدول مستمر از روح طرح تفصیلی است. رشدیه یک محله معمولی نیست؛ سندی زنده از امکان شهرسازی انسانمحور در ایران معاصر است. حفاظت از آن به معنای بازگشت به گذشته نیست، بلکه سرمایهگذاری برای آینده شهر تبریز و حفظ امکان شکلگیری میراث معماری معاصر برای نسلهای بعدی در تبریز و در کل کشور و حتی منطقه است.




















