مساوات- سیدعلی میرمحمدی: بیش از دو دهه از تأسیس شوراهای اسلامی شهر و روستا میگذرد؛ نهادی که فلسفه وجودیاش بر پایه مشارکت واقعی مردم در مدیریت محلی و تمرکززدایی از قدرت شکل گرفت. قرار بود شوراها، صدای مردم در تصمیمسازیهای شهری باشند؛ حلقه واسطی میان جامعه و مدیریت اجرایی شهر. اما پس از سالها تجربه، پرسشی اساسی ذهن افکار عمومی را به خود مشغول کرده است: آیا شوراهای اسلامی شهر توانستهاند مأموریت خود را در تحقق مردمسالاری محلی به انجام برسانند، یا در مسیر سیاستزدگی فرو رفتهاند؟
▪️ فاصله آرمان تا واقعیت
در سطح نظری، شوراهای اسلامی تجلی مشارکت عمومیاند؛ اما در عمل، بسیاری از آنها از استقلال و کارآمدی لازم فاصله گرفتهاند. در بسیاری شهرها، شوراها بیش از آنکه نهاد برنامهریز و ناظر باشند، به عرصهای از رقابتهای جناحی و ملاحظات سیاسی تبدیل شدهاند. جلسات غیرعلنی، انتصابات مبتنی بر روابط، و تصمیمهای فاقد شفافیت، موجب شده اعتماد عمومی نسبت به این نهاد بهتدریج فرسوده شود.
از سوی دیگر، ضعف ساختاری در اختیارات قانونی شوراها مانع از ایفای نقش فعال در مدیریت شهری شده است. شورای شهر با وجود مسئولیتهای گسترده در زمینه سیاستگذاری شهری، در اجرای مصوبات خود به شدت وابسته به شهرداری و نهادهای بالادستی است. همین وابستگی، مرز میان «نظارت» و «اطاعت» را در بسیاری موارد مخدوش کرده است.
▪️شوراها؛ پلکان قدرت یا تریبون مردم؟
در بسیاری از دورهها، شوراهای شهر به جای تبدیل شدن به بستری برای گفتوگوی مدنی و پاسخگویی مدیران، به صحنهی رقابتهای شخصی و سیاسی بدل شدهاند. برخی اعضای شوراها، شورا را نه به عنوان نهادی خدمتمحور بلکه به مثابه سکوی پرتابی برای حضور در سطوح بالاتر سیاست میبینند. نتیجه آنکه، شورا به جای پیگیری منافع عمومی، گرفتار معادلاتی میشود که از دغدغههای واقعی شهروندان فاصله دارد.
این روند سبب شده شوراها در بحرانهای شهری – از تصمیمگیریهای عمرانی گرفته تا سیاستهای محیط زیستی و اجتماعی – کمتر صدای شهروندان و گروههای مدنی را بازتاب دهند. مردمی که باید در متن تصمیمها باشند، اغلب در حاشیه قرار گرفتهاند.
▪️بازنگری در فلسفه شوراها؛ ضرورت یا تعارف؟
اکنون پرسش بنیادین این است: چرا نهادی که با شعار مشارکت مردمی بنا شد، در عمل تا این اندازه از مردم دور مانده است؟
شاید زمان آن رسیده باشد که به جای تمرکز صرف بر انتخابات شوراها، در فلسفه، ساختار و کارکرد آن بازنگری شود. تقویت اختیارات قانونی، شفافیت فرایندها، پاسخگویی عملی، و مشارکت واقعی مردم در تصمیمسازیها میتواند شوراها را از وضعیت فعلی خارج کند.
نهاد شورا هنگامی میتواند مشروعیت و کارآمدی خود را بازیابد که از قالب «شورای سیاسی» خارج شده و به «شورای اجتماعی ـ مردمی» بدل شود؛ جایی که صدای هر محله، هر صنف و هر دغدغهی شهروندی در آن شنیده شود.




















