مساوات- محمدتقی اولادی: سیاست «نه شرقی، نه غربی» یکی از ارکان اساسی و غیرقابل تفکیک از هویت دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران از بدو تأسیس تاکنون بوده است. این سیاست که ریشه در آرمانهای استقلالطلبانه انقلاب اسلامی دارد، با هدف صیانت از منافع ملی در برابر سلطهطلبی قدرتهای جهانی طراحی شده است. در شرایط کنونی که جمهوری اسلامی ایران با چالشهای متعددی از جمله فشارهای اقتصادی ناشی از تحریمها، تنشهای ژئوپلیتیکی، مشکلات معیشتی داخلی، و رقابتهای بینالمللی پیچیده مواجه است، این سؤال اساسی مطرح میشود که اتخاذ راهبرد نه شرقی، نه غربی تا چه میزان میتواند در حل این بحرانها مؤثر واقع شود.
مفهومشناسی و مبانی نظری سیاست نه شرقی، نه غربی
این اصل سیاست خارجی، متکی بر سه مؤلفه کلیدی است: حفظ استقلال سیاسی، مقابله با نفوذ قدرتهای سلطهگر، و برقراری روابط بر پایه احترام متقابل. مفهوم نه شرقی، نه غربی به معنای قطع رابطه یا دشمنی با جهان نیست، بلکه به معنای عدم وابستگی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به هیچ یک از بلوکهای قدرت جهانی، اعم از غرب به رهبری ایالات متحده یا شرق به رهبری روسیه و چین است.
▪️کارکردها و مزایای بالقوه در شرایط فعلی
۱. حفظ استقلال و حاکمیت ملی: در دنیای کنونی که رقابتهای ژئوپلیتیکی میان قدرتها بهشدت افزایش یافته است، پایبندی به این سیاست میتواند از ورود کشور به بازیهای قدرتطلبانه جلوگیری کرده و از منافع بلندمدت ملی در برابر فشارهای خارجی صیانت کند.
۲. ایجاد ظرفیت برای دیپلماسی متوازن و چندجانبهگرا: تکیه بر راهبرد نه شرقی، نه غربی این امکان را فراهم میآورد که ایران با کشورهایی از حوزههای مختلف سیاسی و اقتصادی، از آمریکای لاتین و آسیای میانه گرفته تا کشورهای آفریقایی و شرق آسیا، روابطی پویا و مبتنی بر منافع متقابل برقرار نماید.
۳. تقویت قدرت چانهزنی بینالمللی: اتخاذ سیاست مستقل و متوازن میتواند جایگاه ایران را در عرصه دیپلماسی بینالمللی ارتقاء دهد و به کشور اجازه دهد تا در مذاکرات حساس، موضعی فعال و نه انفعالی اتخاذ نماید.
▪️موانع و چالشهای پیشرو در تحقق سیاست نه شرقی، نه غربی
۱. چالش در تحقق عملی بیطرفی متوازن: با وجود تأکید مستمر بر این سیاست، در عمل گاه نوعی گرایش نامتعادل به یکی از بلوکهای قدرت (بهویژه شرق) مشاهده میشود که با روح کلی این راهبرد ناسازگار است. تکرار این روند میتواند موجب کاهش اعتماد سایر کشورها و تضعیف اعتبار بینالمللی ایران گردد.
۲. محیط بینالمللی پیچیده و در همتنیده: در دوران جهانیشدن و وابستگی متقابل اقتصادها، استقلال کامل از ساختارهای جهانی و قدرتهای بزرگ عملاً غیرممکن است. تلاش برای خودبسندگی مطلق بدون تعامل هوشمند با جهان میتواند کشور را از دسترسی به فناوری، سرمایهگذاری خارجی و بازارهای بینالمللی محروم سازد.
۳. دیپلماسی ناکافی و ضعف در استفاده از ظرفیتهای منطقهای و بینالمللی: تحقق مؤثر این سیاست نیازمند نهاد دیپلماسی فعال، علمی، و منعطف است. متأسفانه در برخی مقاطع، به جای تعامل هوشمند و دیپلماتیک، مواجههگرایی یا انفعال در پیش گرفته شده است که از کارآمدی این سیاست کاسته است.
▪️راهکارهای پیشنهادی برای احیای سیاست نه شرقی، نه غربی در مسیر توسعه ملی
۱. بازتعریف روابط بینالمللی بر اساس منافع اقتصادی و سیاسی واقعگرایانه: سیاست نه شرقی، نه غربی باید از حالت شعاری خارج شده و بهصورت یک راهبرد عملیاتی و منعطف، متناسب با نیازهای توسعه کشور بازتعریف گردد.
۲. تقویت نقش اقتصاد در سیاست خارجی: سیاست خارجی موفق زمانی محقق میشود که با اهداف توسعه اقتصادی هماهنگ باشد. استفاده از ظرفیت سازمانهای منطقهای نظیر سازمان همکاریهای شانگهای، اکو و اتحادیه اقتصادی اوراسیا میتواند زمینهساز تنوعبخشی به شرکای اقتصادی کشور شود.
۳. بازسازی اعتماد بینالمللی از طریق دیپلماسی فعال: برای آنکه راهبرد نه شرقی، نه غربی به ثمر بنشیند، لازم است ایران تصویر کشوری مستقل، اما تعاملپذیر، از خود ارائه دهد. این امر نیازمند تقویت تعامل با نهادهای بینالمللی، شفافسازی در عرصههای سیاستگذاری، و اجتناب از رفتارهای غیرقابل پیشبینی در عرصه سیاست خارجی است.
در مجموع، سیاست نه شرقی، نه غربی، چنانچه بهدرستی و متناسب با تحولات جهانی و اولویتهای ملی بازتعریف و اجرا شود، میتواند ابزار مؤثری برای صیانت از استقلال سیاسی، کاهش وابستگی به قدرتهای جهانی، و پیشبرد اهداف توسعهای کشور در عرصههای مختلف باشد. با این حال، موفقیت آن در گرو اصلاح نهاد دیپلماسی، واقعگرایی در سیاستگذاری، و پرهیز از نگاه ایدئولوژیک صرف به مناسبات بینالمللی است. تنها با چنین رویکردی میتوان انتظار داشت که جمهوری اسلامی ایران از مسیر سیاست نه شرقی، نه غربی، به شکلی مؤثر و پایدار از بحرانهای کنونی عبور کند.