به گزارش پایگاه خبری مساوات، سوم شهریور ۱۳۲۰ است، شاه بیسواد ایران، تجزیه و تحلیل درستی از آنچه که در عرصه بین الملل اتفاق میافتد ندارد و کارشناسان امر از حلقه قدرت به کنج عزلت رمیدهاند و آنان که ماندهاند جرات اظهار نظری خلاف نظر شاه مغرور ندارند، حضور مستشاران آلمان در ایران و بیم افتادن نفت باکو به دست آلمانها که میتوانست ماشین جنگی روس را زمینگیر کند بهانهای میشود برای اشغال ایران و مهمتر از آن اعلان بیطرفی در جنگ احمقانهترین تصمیم پهلوی اول است چون راه آهن سراسری امکان ارسال سریع تجهیزات به شوروی توسط متفقین را فراهم میکرد.
تصمیم متفقین برای اشغال ایران قطعی شده و به اطلاع مقامات کشور رسیده است، فرمان ترک مقاومت به واحدهای نظامی ابلاغ شده و افسران و سربازان ارتش به اصطلاح منظم رضاخانی با ترک اماکن نظامی در حال بازگشت به خانههای خود هستند، نظامیان رضاشاه آنچنان تسمه بر گرده خلق کشیده اند که از بازگشت به خانه با لباس نظامی واهمه دارند که مبادا در آن لباس به دست مردم و همچنین متجاوزین بیافتند و آنهایی که لباس شخصی ندارند در قبال واگذاری سلاح خود به اهالی یکدست لباس شخصی میگیرند و میروند.
در پاسگاه قرهبلاغ شهرستان جلفا، دو ژاندارم تصمیم دیگری گرفتهاند بامداد یکی از سواره نظام هنگ خبر را به اطلاع افسران و سربازان مقیم پاسگاه میرساند ولی تلاشاش برای منصرف کردن میرزاعلی ایروانی و عبدالعلی نعمتی بیفایده است میرزاعلی به سواره نظام میگوید: کاش بجای این خبر مقداری سلاح و تجهیزات میآوردی تا بتوانیم بیشتر مقاومت کنیم سواره میرود و در افق ناپدید میشود.
ژنرال نویکف با هزار دستگاه تانک از جلفا عبور کرده و به سمت تبریز میرود و بخشی از نیروها راه خوی را در پیش گرفتهاند. قوای نویکوف مرکب از لشکر هفتاد و ششم پیاده کوهستانی ارمنی، لشکر بیست و چهار سوار کوهستانی و چند واحد از لشکر ششم و پنجاه و چهارم تانک بود.
لحظه حساسی است غرش ادوات نظامی ارتش متجاوز در دشت پیچیده ولی در دل شیران مدافع وطن تاثیری ندارد اولین گلوله بسمت متجاوزین شلیک میشود فرمانده دستور توقف میدهد گلوله های دیگری از نقاط مختلف نیروهای ارتش شوروی را هدف قرار میدهند و اینکار فرمانده را دچار خطای محاسباتی میکند فرمانده میپندارد که دهها نفر پشت خاکریزها سنگر گرفته اند.
فرمانده تصمیم میگیرد این نیروها را محاصره کرده و ابتکار عمل را از دستشان بگیرد. واحدهایی را مامور میکند از سمت گلفرج و با گذر از دشت مینجیقلی مدافعین را محاصره کنند چند ساعتی گذشته است و حلقه محاصره در حال تکمیل شدن هست.
به گواه تاریخ، فرمانده لشکر ارتش شوروی مدتی با میرزا علی مشغول مذاکره می شود و طبیعتا در آن گفت و گو میرزاعلی را به تسلیم شدن و توقف مقاومت بی فایده تشویق میکند، میرزاعلی دوباره به پاسگاه برگشته و به سمت متجاوزین شلیک میکند.
مذاکره ژنرال روس و میرزاعلی را دوستان ادیب میتوانند در سبک حماسی سروده و وطن پرستی و ارزش و افتخار آن را به نسلهای آینده در شکل ادبی منتقل کنند.
ژنرال روس خطاب به میرزاعلی:
که ای مرد جنگی تو راهم مبند
اگر بر ببندی بیفتی کمند
چو تسلیم گردی پناهت دهیم
ره رستگاری نشانت دهیم
کجا هست آن ارتش و شاه تان
چرا هیچ کس نیست همراهتان
ولا تهلکو خوانده ای در کتاب
ولیکن زدی خویشتن را به خواب
میرزاعلی خطاب به ژنرال روس:
اگر چه در این دشت بی یاورم
نگردم اسیرت رود گر سرم
وطن را به دست عدو نسپرم
که شاهم حسین است و من لشکرم
با تنگتر شدن حلقه محاصره و هجوم بیامان گلولهها یکی از مدافعین زخمی میشود میرزاعلی از دوستش میخواهد که بگریزد شاید نجاتی بیابد و سرباز زخمی میرود.
مهمات میرزاعلی در حال تمام شدن هست و آرزو میکند که به اسارت درنیاید دشمن به چند ده متری میرزاعلی رسیده است ناگهان تیری بر پیشانی میرزاعلی اصابت و او را به آرزوی خود می رساند.
فرمانده ارتش شوروی در سر جنازه میرزاعلی حاضر شده و ادای احترام نظامی میکند. دستور میدهد اهالی قره بلاغ را خبر کنند تا میرزاعلی را به قاعده مسلمین کفن و دفن نمایند اهالی قرهبلاغ به کوهها پناه بردهاند. فرستاده فرمانده ارتش وارد قرهبلاغ شده و از ریش سفیدان میخواهد بیایند و میرزاعلی را به خاک بسپارند و بدین ترتیب میرزاعلی در پاسگاه محل خدمت خود برای همیشه در آغوش وطن قرار میگیرد.
ساماندهی مزار این شهید والامقام سالهاست از مسئولین پیگیری میشود اما تابحال نتیجهای دربر نداشته است.