مساوات- عاطف احدپور: در ماههای اخیر ویدیویی به سرعت در شبکههای اجتماعی منتشر شد که معلمی به شکلی بسیار خلاقانه از طریق شعر آنهم به زبان ترکی به دانشآموزان ریاضی تدریس میکند و دانشآموزان نیز همگی این اشعار را بازخوانی میکند، این موضوع آنقدر جالب بود که روزها سوژه رسانههای استان شد، اما ظاهراً این قضیه ابعاد وسیعتری دارد. این معلم دانشآموخته روانشناسی تربیتی است و مخترع روش تدریس جدیدی است و حرفهای زیادی در نقد سیستم آموزشی کشور دارد.
با حسن بیرام زاده، معلّم و محقّق ورزقانی مصاحبه ای ترتیب دادهایم تا در خصوص تحقیقات خود درباره روش های جدید و خلّاقانه آموزشی آشنا شویم. نظرات این معلّم جوان و خلّاق را در ادامه مصاحبه به تفصیل میخوانید:
▪️لطفا برای شناخت بیشتر خوانندگان، خودتان را معرفی نمائید و از سوابق کاریتان بگویید؟
حسن بیرامزاده؛ کارشناس ارشد روانشناسی تربیتی، مخترع و معلم رسمی مدارس آموزش وپرورش شهرستان ورزقان هستم و به مدت ۱۰ سال در پستهای مدیریت، راهبر آموزشی و کارشناس امور حقوقی در این حرفه مشغول به کارم.
▪️در مورد منطقهای که در آنجا مشغول به آموزش هستید، توضیح دهید؟
شهرستان ورزقان به نسبت مساحت منابع و جمعیتاش، یکی از ثروتمندترین شهرهای جهان محسوب میشود. وجود منابع و معادن زیرزمینی و جاذبههای توریستی و گردشگری میتوانست باعث سعادت و پیشرفت این منطقه گردد. وجود مدارس کانکسی در چنین شهرستان ثروتمندی شاید باعث تعجب هر بینندهای شود که میتوان این امر را در دو مرحله بررسی کرد، قبل از سال ۹۱ بدلیل صعبالعبور بودن تعدادی از روستاها و هزینههای بسیار بالای حمل ونقل مصالح و ساخت وساز مدارس، مسئولین از مدارس پیشساخته برای این روستاها استفاده کردهاند و از سال ۹۱ به بعد بدلیل حادثه زلزله ورزقان و تخریب یا آسیب بخش اعظمی از مدارس این شهرستان که هزینه و زمان بسیار بالایی برای تعمیر و تاسیس مجدد تعدادی از این مدارس نیاز بود، و از طرفی تخریب خانه اهالی، باعث شد که حمایت اولیا و خیّرین و سازمان از طرح حذف مدارس کانکسی به مدت چند سال به تاخیر بیافتد، اما در سالهای اخیر با حمایت سازمان، خیرین و موسسات مجدداً تعدادی از این مدارس کانکسی حذف و به شکل ساختمانهای جدیدی در حال احداث هستند.
تاسیس و تعمیر مدارس در شهرستانهایی مثل ورزقان و حتی چاراویماق نیاز به توجه و حمایت ویژهای دارد، چون این مناطق از نظر جغرافیایی و آب و هوایی شرایط خاصی دارند و مدارس خیلی زود آسیبدیده و هزینههای زیادی در این راه صرف میگردد. در این شهرستان وجود منابع و معادن بزرگ خود عامل فقر این منطقه نیز شده است.
▪️در خصوص تحقیقاتتان در رابطه با شیوه نوین و خلّاقانه تدریس بفرمایید؟
ما یکی از حلقههای گمشده آموزش و پرورش نوین را پیدا کردیم که حاکی از یک خلاء آموزشی و تربیتی است و حل قسمتی از این معمّای بزرگ باعث خوشحالی و جذب مردم شده است، ظهور نوآوری و فناوری در زمینههای مختلف با استقبال عموم مردم همراه بوده و طبیعتا نوآوریهای خلّاقانه و آموزشی نیز از این قاعده مستثنی نیستند. مخصوصاً زمانی که یک روش تدریس نوین و مرکّب از میان خاکستر روشهای تدریس مستعمل و مستأصل همچون یک ققنوس پر کشیده و امیدی دوباره به جامعه آموزشی میبخشد. برای مثال تغییرات کمی و کیفی در تجهیزات آشپزخانهها را با تغییرات ابزارهای تدریس کلاس درس مقایسه کنید، آنگاه میتوان دانست چگونه سیستم معیوب آموزشی، فارغالتحصیل که نه بلکه یک ترک تحصیل تربیت میکند.
▪️آیا شما روش خاص و منحصر به فردی در تدریس دنبال میکنید؟
بله ما ازسه نوع روش تدریس پویا و ابتکاری استفاده میکنیم که با کلاسهای چند پایه سازگار هستند. روشهای تدریس “رقص پروانه”، “لانههای شناختی” و “جعبه معما” که سهم بسزایی در افزایش میزان انگیزش تحصیلی، ادراک، تجزیه و تحلیل و خلاقیت دانشآموزان و ایجاد بینش و بصیرت در دانشآموزان دارد. در این روشهای تدریس کتاب درسی نه به عنوان محتوا و محور اصلی تدریس، بلکه به عنوان راهنما و طرح درس سالانه، ماهانه و روزانه مورد استفاده قرار میگیرد و از تدریس مطالب اضافی خارج از درک و فهم دانشآموز و بدون کاربرد اجتناب میگردد و مفاهیم منطبق با بافت زندگی دانشآموزان تدریس و تفهیم میشود و معلم نقش محتوای بهروز را برعهده دارد.
▪️نظرتان در مورد مدارس دو زبانه و تدریس به زبان مادری چیست؟
در مورد مدارس دوزبانه و آموزش به زبان مادری ما باید دو مقوله جدا از هم را مدنظر قرار دهیم. در حالت اول؛ محتوای آموزشی، الفبای نوشتاری و خواندنی به زبان مادری دانشآموزان نوشته شده است در اینجا زبان مادری به عنوان یک هدف مورد تدریس قرار میگیرد. اما در حالت دوم؛ محتوای آموزشی، الفبای خوانداری و نوشتاری به زبان غیر مادری یا زبان رسمی نوشته شده است و برای تدریس و آموزش زبان رسمی از زبان مادری به عنوان شیوه، روش میانجی و وسیلهای برای یادگیری دانشآموزان و تفهیم آنها استفاده میشود.
در اینجا زبان مادری به عنوان شیوه، ابزار و وسیله مورد استفاده قرار میگیرد که این حالت دوم در مدارس دو زبانه ما مرسوم است. روزی که شما وارد کلاس اول ابتدایی میشوید با یک مدرسه دو زبانه اما با دانشآموزان یک زبانه سر و کار دارید. این دانشآموز فقط یک زبان بلد است و از آنجایی که تدریس یعنی برقراری یک ارتباط معنیدار و موثر، باید شما به زبانی تدریس کنید که با دانشآموزتان ارتباطی موثر و معنادار داشته باشید. تدریس یک فرآیند رباتیک ماشینی یا یک ویدیو یا پکیج آموزشی نیست و معلم به صندلیهای خالی تدریس نمیکند و شما باید بتوانید با دانشآموزان این ارتباط معنیدار را برقرار کنید.
بنابراین مخصوصاً در پایههای پایینتر بایسته است که از زبان مادری برای تدریس محتوای آموزشی و تفهیم آنها استفاده کرد تا تدریس معنیداری داشته باشیم. دانشآموزان به مرور زمان واژهها و قواعد زبان رسمی و نحوه حرف زدن و تکلم آن را یاد خواهند گرفت، ببینید مدرسه محل علمآموزی است و هدف نهایی آموزش و پرورش علمآموزی و تربیت شدن دانشآموزان است نه یادگیری زبان، مدرسه کلاس زبان نیست، بله یادگیری زبان رسمی یکی از ثمرات مدرسه رفتن است اما هدف نهایی آن نیست. در وهله اول؛ هدف نهایی مدرسه یادگیری علم و رشد مولفههای اخلاقی و شخصیتی دانشآموز است، بنابرین میطلبد که ما تا جایی که دانشآموز به زبان رسمی مسلط شود از زبان مادری آن برای تدریس و تحقیق استفاده کنیم و این یک تدریس عقلانی و اخلاقی است. به مرور شما میتوانید بسته به شرایط و سطح دانشآموزانتان از هر دو زبان برای تدریس استفاده کنید اما باز هم برای تدریس درسهایی مثل ریاضی که بیشتر مفاهیم انتزاعی است، شما باید بیشتر از زبان مادری دانشآموز استفاده کنید تا دانشآموز بتواند مفاهیم را خوب انتزاع و مثالها را درک کند.
▪️لطفا از دستآوردهای خود در زمینه تدریس و اختراعات کارآمد برای پیشرفت دانشآموزان و جامعه توضیح دهید؟
بگذارید با یک مثال شروع کنم. با وجود زیباترین شاهکارهای ادبی و منظومههای عاشقانه و اخلاقی، امروز در جامعه کنونی شاهد بیشترین میزان آمار طلاق، اختلافات خانوادگی و اختلاف میان جوامع بشری هستیم. به همین منوال در حوزه تعلیم و تربیت نیز علیرغم وجود نظریههای آموزشی زیادی در این حیطه، شاهد رشد روزافزون اختلال یادگیری، ترک تحصیل، بزهکاری و قلدری در مدرسه و جامعه هستیم. این اتفاقها حاکی از یک خلاء بزرگ در ادبیات و روانشناسی تربیتی جوامع کنونی است. خلاءهای حوزه علوم تربیتی را میتوان ناشی از تأثیر و نفوذ صنعت در حوزههای نظریهپردازی و محتوای تدریس کلاسهای درس دانست، چون صنعت به دنبال پرورش نخبه، اندیشمند و شهروند خوب نیست، بلکه سعی در تامین نیروی کار و کارمند خود دارد و یکی از ریشههای مهم اختلال یادگیری نفوذ صنعت در سیستم آموزشی، مدارس و محتوای آموزشی است. این سخن قابل تایید است، چون کشورهای صنعتی و پیشرفته آموزش و پرورش بسیار ثروتمندی دارند، یعنی صنعت، پشتیبان آموزش و پرورش آنهاست و در کشورهای نیمه توسعه یافته و یا جهان سوم، آموزش پرورش فقیرتری دارند چون صنعت، درآمد و پشتیبانی کافی ندارد.
از اینرو ما برای پر کردن خلاءها در حوزه تعلیم و تربیت سعی کردیم بر نقش روانشناسی تربیتی و شخصیت در کنار ادبیات فولکلور تاکید کنیم و به جای تاکید بر تفاوتها، بر تمایز شباهتها و هماهنگیها برنامهریزی کنیم، تا از این طریق یک روش جدید و کاربردی در آموزش ایجاد کنیم. هدف نهایی آموزش و پرورش تربیت یک فرد اندیشمند یا شهروند سالم و انسان خوب است. شما نمیتوانید که فقط کارکردهای شناختی و عقلانی را از شخصیت دانشآموز جدا کنید یا به فرض محال، اگر این امر امکانپذیر نیز باشد کاملاً اشتباه است. در واقع ما باید برای رشد و اعتلای شخصیت و نیروهای مثبت درونی انسان قدم برداریم و آموزش مقدمه این کار است.
یکی از مهمترین دستاوردهای تحقیقات ما پاسخ به این سوال است که، آیا تعلیم برتر است یا تربیت؟ ما در عمل به این نتیجه رسیدیم که تعلیم مقدمه و زیربنای تربیت است. بدون تعلیم، تربیت امکانپذیر نیست. هرگونه باور، رفتار، اخلاق و… نیاز به آموزش اصولی دارد. پس ما باید در وهله اول تا حد امکان تجهیزات، سرمایه و برنامهریزی و نیروی کار متخصّص خود را برای حوزه تعلیم آماده کنیم تا مقدمات و بستر مناسب تربیت نیز خود به خود فراهم گردد.
ما از روشهای تحقیق توصیفی استفاده کردیم و به صورت میدانی و عینی مشاهدات خود را ثبت کردیم. روشهای آماده کتبی، مثل آزمون برای این کار در اختیار ما نبود و این امر باعث شد که ما در طی نه سال گذشته بارها و بارها روشهای خود را به بوته آزمایش بگذاریم تا بهترین و دقیقترین نتایج را به دست آوریم. دلیل این است که هیچ محققی حق ندارد که در حوزه تعلیم و تربیت در عمل آزمایش و خطا انجام دهد، چون عواقب و نتایج جبرانناپذیری دارد و به نوعی اتلاف وقت نیز محسوب میشود. اشتباه در این حوزهها جبرانناپذیر است یعنی وقتی ما روشی را مرسوم کنیم و اجرا کنیم اگر اشتباه و عواقب ناخوشایندی داشته باشد اصلاح مجدد این تقریباً غیرممکن خواهد بود.
در کلاس درس، ما با دانشآموزانی سروکار داریم که از پای برنامههای کودک تلویزیونی که هدفشان صرفاً مشغول کردن و شاد کردن بچههاست و جنبه آموزشی چندان خوبی ندارند مواجه هستیم، این دانشآموز از پای تلویزیون خانه وارد محیط ساختارمند شده است که باید قوانین و مقرراتی را رعایت کنند. محتوای کلاسهای درسی هیچ شباهتی به محتوایی که در رسانههای اجتماعی کودک با آن روبهرو بود ندارد، یعنی کودک با یک تفاوت بسیار بزرگی روبرو شده است.
بنابراین ما باید روشها و محتوایی را ایجاد کنیم که شباهت یا حلقه ارتباطی باشد بین تجارب قبلی دانشآموز در خانه در استفاده از رسانههای جمعی و تجاربی که در مدرسه باید کسب کند و اکثراً محتوای شناختی دارد. برای این کار ما سعی کردیم از محتوا و اصطلاحاتی استفاده کنیم که علاوه بر کورتکس مغز، لایههای ابتدایی و زیرین مغز را نیز درگیر کند و برای همین است که دانشآموزان هیجان و انگیزش بسیار مثبت و خوشایندی را تجربه میکنند و در حین یادگیری به طور فزایندهای از تعارض و ناهمسانیهای شناختی حاصل از تفاوت بین خانه و مدرسه به مرور کاسته میشود.
▪️ضعفهای مهم سیستم آموزشی امروز در مدارس چیست؟
زمانی که بخواهید با تمام انرژی و توان خود در یک موضوعی تدریس کنید، آنگاه متوجه خواهید شد که در کتاب درسی محتوای جالب و کاربردی چندان زیادی وجود ندارد و برای همین است که معلم باید به عنوان محتوای ناطق و کتاب به روز در کلاس درس حضور داشته باشد و بر حسب بافت زندگی، توان و نیاز دانشآموزان با استفاده از سرفصلهای کتاب درسی، از کتاب درسی به عنوان چهارچوب و طرح درس استفاده کرده و تدریس کاربردیتری ارائه دهد. اگر ما بتوانیم در کلاسهای درس تدریس موفقی داشته باشیم، آنگاه فرصت و موقعیت مناسب و زمان کافی برای تربیت نیز به دست خواهیم آورد. این مورد را میتوان در شاگردان ممتاز کلاس دید. شاگردانی که نمره بالاتری دارند رفتارهای قلدرانه و یا شلوغ کاری خیلی کمتری دارند. برعکس دانشآموزان ضعیفتر به طور متوسط رفتارهای قلدرانهتری در مدارس و حتی در محیط زندگی خودشان دارند و این حاصل از تعارضات و ناهمسانیهای شناختی دانشآموز در کلاس درس و محیط مدرسه با محیط زندگی و برنامههای رسانههای اجتماعی است، که این مورد در مدارس شهری بیشتر از مدارس روستایی است.
▪️لطفا در مورد طرح آموزشیتان بیشتر توضیح دهید؟
ما واژههای ادبیات کودک و نوجوان هر منطقه را با برنامههای کامپیوتری شمارش و آنها را انتخاب کردیم و از آنها در تدریس استفاده میکنیم. از میان سه روشی که به آن دست یافتیم، روش “رقص پروانه” برای کلاسهای اول و دوم ابتدایی و پیش دبستانی بسیار کاربردی و مرسوم خواهد بود. شما در عین تدریس نشاط زیادی را به دانشآموز انتقال میدهید، نشاطی که معنیدار و پرمحتواست و حاوی مطالب آموزشی و اخلاقی است. روش “لانههای شناختی” برای پایههای بالاتر از سوم کاربرد دارد، که با بررسی و اقتباس از نظریههای جدید حافظه و کارکردهای شناختی مغز بوده و در طرح درس و سناریوی آموزشی خودمان استفاده کردیم، یعنی شما با این روشها، تدریس مناسب و ارزشیابی بسیار استانداردی خواهید داشت و این مطالب مدت زمان بیشتری در حافظه دانشآموزان ماندگار خواهد بود. روش تدریس لانههای شناختی به خاطر گسترده بودنش و اشاره به مفاهیم جدید حافظه و روانشناسی در حال تبدیل شدن به یک نظریه آموزشی است، نظریهای که در آینده نزدیک میتواند روانشناسی کوانتومی را معرفی یا مطرح کنند.
روش “جعبه معما” برای کلاسهای مجهّز و نیمهمجهّز استفاده میشود. با این روش شما میتوانید ۱۲ موضوع مختلف را به طور مرتبط و تلفیقی در پایههای مختلف همزمان تدریس کنید. روش جعبه معما به طور موثری بر خلاقیت، نوآوری و سبک تفکر دانشآموزان و ایجاد ارتباط بین موضوعهای مختلف بسیار اثربخش است.
نتایج این شیوه تدریس در زندگی روزمره دانشآموزان و حتی نوع تدریس معلمان گروه ما مشهود بوده است. روش تدریس هر معلم مثل اثر انگشت او منحصر بفرد است که ریشه در دانش نظری، مهارت، تجربه، سطح سواد دانشآموزان، بافت و فرهنگ منطقه تدریس دارد. آن چیزی که با این سه روش میتوان در شخصیت دانشآموزان ایجاد کرد، احساس عزت نفس، اعتماد به نفس، خود کارآمدی، رشد مهارتهای شناختی و ادراکی، افزایش خلاقیت، قدرت تجزیه و تحلیل و رشد مهارتهای اخلاقی و خود رهبری است.
ما در تلاش هستیم که نخستین مدرسه “حیدر بابا” که صرفاً تولید محتوا با رویکردهای جدید مرتبط با چالشهای دینی، اجتماعی، اقتصادی و… زندگی واقعی دانشآموزان خواهد بود را تاسیس کنیم.