▪️پژوهشهای شما نشان میدهند زنان در دو جبهه مخالف و موافق کودتای ۲۸ مرداد فعالیت داشتند. مهمترین نقش و عملکرد زنان در دو جبهه را چگونه ارزیابی میکنید؟
زنان ایرانی حامی کودتای ۲۸ مرداد دو گروه بودند. گروه اول زنانی از طبقه حاکم بودند (شامل زنان خانواده سلطنتی) و گروه دوم زنان روسپی که توسط کودتاچیان اجیر شده بودند. نقش زنان کاخنشین مخفیانه بود و درواقع، در پشت صحنه کودتا بودند؛ ولی زنان «شهرنو» در جلوی صحنه بودند و در آشوبهای خیابانی شرکت داشتند. از طرف دیگر، در بین طراحان خارجی کودتا نیز زنان بهویژه زنان انگلیسی حضور داشتند که بیشتر نقش مشاور و تحلیلگر داشتند و از کودتا بهنفع دولتهای انگلیس و آمریکا حمایت میکردند.
در جبهه مخالفان کودتا و حامیان جنبش ملیشدن نفت کنشگران حرفهای و سازمانیافته زنان و زنان طبقه کارگر فعالیت میکردند. زنان حامی جنبش ملیشدن نفت در مخالفت با استبداد، استعمار/امپریالیسم و ارتجاع فعال بودند و همزمان از مطالبات زنان شامل حقوق اجتماعی و حق رأی دفاع میکردند. درواقع، در جبهه مخالفان کودتا، عاملیت زنانه فراتر از منافع شخصی و در جهت منافع ملی، مبارزه طبقاتی و مبارزه با تبعیض جنسیتی بود، اما در میان زنان حامی کودتا آنچه آنها را به میدان آورده بود، بیشتر منافع شخصی و زودگذر بود.
▪️نقش زنان روسپی یا زنان مرتبط با دربار چگونه به کودتا کمک کرد؟ انگیزههای آنان چه بود؟ بهعنوان مثال زنان خانواده سلطنتی مانند «اشرف پهلوی» و «ثریا اسفندیاری» چه نقشی در کودتا داشتند و چطور میتوان حضور سیاسی این زنان را تحلیل کرد؟
نقش زنان روسپی برجستهتر از دو دسته دیگر، یعنی زنان دربار و زنان خارجی حامی کودتا، بود و همان موقع هم این نقش مشهود بوده است. اینها، زنان محله شهرنو بودند که توسط عوامل کودتا و با واسطه خانمرئیسها سازماندهی و بسیج شده بودند تا در خیابان علیه مصدق و بهنفع شاه شعار بدهند. علت بسیج و سازماندهی روسپیها هم این بود که جنبش ملیشدن نفت و برنامههای مصدق امیدی را در دل ملت ایران ایجاد کرده بود که با رهایی از سلطه استعماری انگلیس و مهار استبداد، وضعیت بهتری داشته باشند. بنابراین، میتوان گفت مصدق پشتوانه مردمی قوی داشت، ولی شاه از چنین پشتوانهای بینصیب بود. وقتی حکومت پهلوی و پشتیبانان انگلیسی و آمریکاییاش درصدد سرکوب جنبش ضداستعماری ملیشدن صنعت نفت برآمدند، درواقع داشتند یک دولت با پشتوانه اجتماعی وسیع را سرکوب میکردند. برای همین، بخشی از نقشه کودتاچیان این بود که کودتا را یک خواست مردمی جا بزنند و ازآنجاکه پشتوانه مردمی واقعی نداشتند، دست به اجیر کردن روسپیها و اوباش تهران زدند و در تبلیغاتشان اصرار داشتند که این اجیرشدگان را بهنام «ملت ایران» جا بزنند. پیش از کودتا، زنان روسپی یک بار در واقعه نهم اسفند (بههمراه اوباش و نظامیان با لباس مبدل) برای حمایت از شاه بسیج شده بودند، اما اوج نقشآفرینی آنها در کودتای ۲۸ مرداد بود. آنچه این دسته از زنان را وارد این معرکه کرد، میتواند چند دلیل داشته باشد. اولاً اینکه در ازای این حضور خیابانی پول گرفته بودند و اجیر شده بودند. ثانیاً اینها مقهور روابط قدرت در شهرنو بودند و مجبور بودند از دستورات خانمرئیسهایشان اطاعت کنند. ثالثاً زنان شهرنو بهواسطه شغلشان مطرودینی بودند که در انزوا بودند و از زندگی اجتماعی و جریان اصلی جامعه کنار گذاشته شده بودند. در مقطع کودتا این گروه راندهشده مورد توجه قدرت حاکم قرار گرفته بود و نقشی اجتماعی برای آنها در نظر گرفته شده بود؛ چنین نقشی برای زنان روسپی میتوانست جبرانکننده تحقیری باشد که همیشه با آن مواجه بودهاند.
از بین زنان خانواده سلطنتی مشخصاً نقش اشرف پهلوی برجستهتر از دیگران است. او قبل از کودتا در خارج از ایران بود و برای انتقال پیام محرمانه نیروهای خارجی کودتا مخفیانه وارد ایران شد و آن پیام را توسط ثریا اسفندیاری به شاه رساند. «تاجالملوک آیرملو»، ثریا اسفندیاری و اشرف پهلوی بهخاطر محدودیتهایی که مصدق بر اختیارات شاه و خانواده سلطنتی اعمال کرده بود، و بهخطرافتادن منافع شخصیشان با مصدق مخالفت میکردند و در کودتا همکاری داشتند. بهدلیل آنکه فاقد جایگاه سیاسی قانونی بودند و حق مداخله رسمی در امور سیاسی را نداشتند، کنشگری آنها غیررسمی، غیرعلنی و البته غیرقانونی بود. آنها بهدنبال انتقامجویی از مصدق و جنبش ملیشدن نفت بودند و تا جایی که توانستند در برانداختن جنبش و رهبری آن تلاش کردند.
▪️با توجه به گسترش گرایشات چپ در جامعه آن روز، نقش زنان در طبقات مختلف اجتماعی، بهویژه زنان کارگر و حاشیهنشین چگونه تعریف میشود؟
در دوره مصدق و جنبش ملیشدن صنعت نفت، زنان چه بهصورت حرفهای و در قالب تشکلها و سازمانهای سیاسی و فمینیستی و چه بهعنوان بخشی از مبارزه طبقاتی حضور و فعالیت داشتند. فعالان زنان بهویژه زنان چپگرا در دوره ملیشدن نفت از اعتصابات کارگری و زنان طبقه کارگر حمایت میکردند. نشریات با موضوع زنان و مشکلات آنها را منتشر و در تظاهرات و تجمعات اعتراضی شرکت میکردند. زنان طبقه کارگر دو دسته بودند، آنهایی که خودشان کارگر بودند و در اعتراضات شرکت داشتند و بخش بزرگتر زنانی بودند که در دفاع از شوهران، برادران و پدران کارگرشان به اعتراضات و اعتصابات علیه شرکت نفت انگلیس و ایران میپیوستند و گاهی نیز اعتراضات را سازماندهی میکردند. در تظاهرات ۳۰ تیر زنان در شهرهای مختلف حضور داشتند و چند نفر از آنان توسط حکومت کشته شدند. همچنین، زنانی از اقشار دیگر در این مبارزات شرکت داشتند؛ مثل دختران دانشآموز و معلم و …
▪️باوجود اینکه در جنبش مشروطه، زنان (همچون بیبی استرآبادی و صدیقه دولتآبادی و…) حضور فعال و عمیقی مدنی داشتند، بهنظر شما چرا نقش زنان در دورههای مهم تاریخی بعدی کمتر دیده و بازتاب یافته است؟ شما در پژوهش خود عنوان کردهاید یکی از دلایل کمرنگشدن نقش زنان پس از مشروطه، رشد رهبری کاریزماتیک مردانه در جنبشهای بعدی است. چگونه این عامل به محدود شدن نقش زنان در تحولات سیاسی منجر شد؟
یک علت نقش برجسته زنان در دوره مشروطه این است که دوره مشروطه اولین مقطع تاریخی است که عاملیت زنانه به منصه ظهور میرسد و زنان ایرانی از اندرونی خارج و وارد سپهر عمومی و عرصه سیاسی میشوند. این اتفاق بزرگی است و برای همین مورد توجه قرار گرفته است. از طرف دیگر، در مقایسه چهار بزنگاه سیاسی مهم در تاریخ معاصر، شامل انقلاب مشروطه، ملیشدن نفت، انقلاب ۵۷ و اعتراضات ۱۴۰۱، متوجه میشویم در مقاطعی که جنبش رهبری کاریزماتیک مردانه، اهداف کلان داشته (مثل نفت و ۵۷) نقش مردم و بهخصوص زنان کمتر دیده شده است، درعوض در جنبشهای بدون رهبری مشخص نقش زنان بیشتر به چشم آمده است. درواقع، وجود یک رهبر و چهره کاریزماتیک مردانه موجب میشود بقیه کنشگران در سایه او قرار بگیرند و دیده نشوند. این مسئله درباره زنان ملموستر است، بهطوریکه اگرچه در جنبش نفت و انقلاب ۵۷ مشارکت داشتهاند، نه دیده شدند و نه دستاورد قابلتوجهی داشتند.
▪️تأثیر سیاستهای رضاشاه و تغییرات دوره پهلوی اول بر وضعیت و حضور سیاسی زنان در جامعه چه بود؟
دوره پهلوی اول یک دولت شدیداً کنترلگر بود و مشخصه این دوره، انسداد سیاسی و بستن مسیر مشارکت سیاسی بود. رضاشاه یک نسخه از تجدد در سر داشت و میخواست همان را پیاده کند و هر مقاومتی بر سر راه خود را با خشونت سرکوب میکرد. بخشی از این برنامه زنان بودند که باید ظاهرشان تغییر میکرد و با لباسهای اروپایی در خیابانهای شهر تردد میکردند تا جامعه ایران، مدرن و مانند اروپا بهنظر برسد. برای همین در این دوره مهمترین اقدام کشف حجاب است و گردش زنان با ظاهر جدید در خیابان. رضاشاه قائل به چیزی به اسم حقوق زنان نبود و میبینیم که در این دوره از نظر حقوقی وضعیت زنان تغییری نکرد و قوانین خانواده منطبق با شرع تعیین شده بود. رضاشاه قانون کشف حجاب را هم با اجبار و خشونت اجرا کرد و برایش مهم نبود که مثلاً نظر زنان چیست یا این اجبار و خشونت چه تبعاتی دارد. او اساساً خشونت را برای مداخلات و دستکاریهای دولتی در امر اجتماعی و آنچه امروز مهندسی اجتماعی میخوانیم، نهادینه کرد.
▪️چرا جنبش زنان مستقل در دوره پهلوی اول و بعدازآن، رو به افول گذاشت و تشکلهای زنان عمدتاً تحت کنترل حکومت درآمدند؟
در دوره پهلوی اول مشارکت سیاسی تنها در صورتی امکانپذیر بود که هماهنگ و تابع برنامههای حکومت باشد. در مورد زنان هم آن دسته از کنشگران که با حکومت هماهنگ بودند، اجازه فعالیت داشتند، ولی کنشگران مستقل حقوق زنان سرکوب شدند و فعالیتهایشان غیرقانونی شد. درعوض، «کانون بانوان» بهعنوان یک سازمان حکومتی تأسیس شد که یک سازمان غیرسیاسی متمرکز بر خانهداری و فعالیتهای خیریه بود و این سازمان دولتی جای همه تشکلهای مستقل زنان را که از دوره انقلاب مشروطه فعال شده بودند، گرفت.
در چنین فضایی، معدودی از فعالان زنان از اقدامات حکومت مانند تحصیل و بهطور محدودتر اشتغال زنان، یعنی مطالباتی که از دوره مشروطه مطرح و دنبال شده بود، استقبال کردند و با حکومت جدید همصدا شدند و بقیه به انزوا و سکوت فرو رفتند.
▪️نقش نهادهای مذهبی و بازگشت قدرت آنها پس از سقوط رضاشاه چه تأثیری بر حقوق و مشارکت زنان داشت؟
نیروهای مذهبی از دوره انقلاب مشروطه با تغییر در وضعیت زنان و ورود زنان به نقشهای اجتماعی و سیاسی مخالف بودند و آن را مخالف با اسلام تفسیر میکردند. درواقع، مهمترین نیروی اجتماعی مانع احقاق حقوق زنان نیروهای مذهبی بودند که مخالفتشان را از مشروطه آغاز و تا پهلوی اول ادامه داده بودند. در دوره رضاشاه قدرت روحانیون کاهش یافته بود، اما با سقوط او این نیروها دوباره قدرت گرفتند و برخی مناصب و جایگاههای سیاسی را بهدست آوردند. آنها از قدرت بازیافته برای برگرداندن زنان به خانه و مخالفت با کار و تحصیل زنان استفاده کردند. هر بار که روشنفکران و مدافعان حقوق زنان تلاش میکردند گشایشی در وضعیت زنان ایجاد شود، این نیروهای مذهبی راه یافته به دولت و مجلس و دستگاه قضائی کارشکنی میکردند. بهطوریکه در دهه بیست وضعیت زنان بدتر از دهه پیشازآن شد.
▪️با وجود پیشرفتهای نسبی در آموزش و اشتغال، زنان چرا همچنان در قوانین و حقوق سیاسی و اجتماعی با تبعیض مواجه بودند؟
پیشرفتهای نسبی زنان در آموزش و اشتغال از دوره انقلاب مشروطه شروع شده بود و در دوره پهلوی اول هم حمایتهایی از آن صورت گرفت؛ چون حضور اجتماعی زنان با لباسهای جدید، ظاهر شیک و مدرن و متمدنی برای جامعه ایران ایجاد میکرد. اما این حضور اجتماعی بهمعنی اعتقاد و التزام حکومت پهلوی اول به برابری جنسیتی و حقوق زنان نبود. پهلویها چه اول و چه دوم، هیچگاه به برابری جنسیتی باور نداشتند و زنان را در جایگاه برابر با مردان تصور نمیکردند. ناسیونالیسم و تجددگرایی آنها عمیقاً مردسالارانه بود و حداکثر برنامهشان برای زنان غیر از ظاهر مدرن این بود که از طریق زنان نسلی از مردان مدرن و متجدد پرورش پیدا کنند. یعنی چیزی معادل مطلبی که در مقدمه قانون اساسی فعلی درباره زنان نوشته شده که رسالت زنان پرورش انسانهای مکتبی است.
▪️آیا تجربه تاریخی زنان در ۲۸ مرداد بر وضعیت دورههای بعدی زنان تأثیرگذار بود؟
کودتای ۲۸ مرداد بر وضعیت زنان تأثیر منفی و عمیقی گذاشت. بعد از کودتا همه فعالیتهای سیاسی و مدنی ممنوع و غیرممکن شد و سرکوب مخالفان شاه با شدت انجام گرفت. در این دوره فعالیتهای علنی و مستقل زنان که در دوره مصدق رونق گرفته بود، متوقف شد و حوزه زنان کاملاً تحت کنترل حکومت درآمد. همچنین، اپوزیسیون سکولار و چپگرا که حامی حقوق زنان بود، درهم شکست. درعوض، اپوزیسیون مذهبی رشد کرد که با اعطای حقوق سیاسی و اجتماعی به زنان مخالف بود و به پشتوانه بخش سنتی جامعه ایران هر اقدام حکومت را در این مورد تقبیح و رد میکرد. شرایطی ایجاد شده بود که از طرفی دولت پهلوی برای ادامه پروژه مدرنیزاسیون ایران و شبیهکردن ایران به غرب و نه لزوماً اعتقاد به برابری جنسیتی، قائل به برخی اصلاحات در حوزه حقوق زنان بود، اما چون بعد از کودتا مشروعیتش را از دست داده بود و از طرفی یک جنبش مستقل زنان وجود نداشت که خواستهای واقعی زنان را در جامعه مطرح کند، این اقدامات پذیرش و مقبولیت اجتماعی نداشت. از طرفی، اپوزیسیون مذهبی بهراحتی میتوانست اصلاحات در حوزه حقوق زنان را بهعنوان تهدید دین معرفی و از آن اعتبارزدایی کند. ما آثار چنین رویکردی را هنوز هم میبینیم که آزادی زنان به بیبندوباری جنسی تعبیر و با آن بهشدت مخالفت میشود.
▪️فکر میکنید چه موانع اصلی در مسیر دیده و شناخته شدن نقش زنان در جامعه امروز ایران وجود دارد؟
در جامعه امروز ایران تمایل زنان برای مشارکت اجتماعی و ایفای نقشهای مهم و تأثیرگذار بیشتر از گذشته است و موانع فرهنگی آن کمتر و پذیرش و تحمل جامعه هم بیشتر شده. اما نظام سیاسی فعلی با اتخاذ یک دیدگاه محافظهکارانه همچنان تقسیم کار جنسیتی که زنان را به خانه محدود میکند، دارای کارکرد میداند و از چنین شکلی از تقسیم کار دفاع میکند. درواقع، مناسبترین نقش برای زنان را فرزندآوری و خانهداری میداند و نقشهای اجتماعی را غیرضروری و فرعی معرفی میکند. در این دیدگاه، مهمترین جایگاه ایفای نقش زنان در خانواده است و نه خارج از آن. به همین دلیل، بسترها و زمینهها برای مشارکت اقتصادی و سیاسی زنان فراهم نمیشود و نظام سیاسی با رویکردی از بالا به پایین الگویی از زن را ترویج میکند که با واقعیات اجتماعی مطابقت ندارد. در جامعه امروز مشارکت سیاسی زنان از مجاری رسمی و قانونی محدود است و عرصه سیاسی بهعنوان عرصه مردانه شناخته میشود که زنان صلاحیت و توانایی دخالت در آن را ندارند. اساساً زنان بهعنوان کنشگر سیاسی و صاحب حق به رسمیت شناخته نمیشوند و همین، راه را بر احقاق حقوق زنان بسته است. چنین دیدگاهی درباره زنان چون با واقعیتها و انتظارات زنان امروز منطبق نیست، نارضایتی زنان را بهدنبال داشته است. به همین دلیل، کنشگری سیاسی زنان در خارج از سپهر رسمی بهشکل نارضایتی اجتماعی و سیاسی و شرکت در اعتراضات اجتماعی بروز مییابد که میتوان به اعتراضات سال ۱۴۰۱ اشاره کرد. البته نمیتوان گفت این اعتراضات کلاً نادیده گرفته شده؛ چون نتیجه و دستاورد داشته و مشخصاً کنترل سختگیرانه حجاب زنان بهمراتب کمتر از گذشته شده است، اما هنوز به مؤلفههای مهمتر برابری جنسیتی نرسیدهایم.