استیضاح حق قانونی پارلمان و البته اقدامی رادیکال است. شورای تبریز در تصمیمی غیرحرفهای، تنها پنج ماه پس از استقرار، اقتدار رادیکال خود را اعمال کرد و شهردار «حرفگوشنکن» را کنار گذاشت. من اهلیت آن را ندارم که درباره طرفین این دعوای بروکراتیک قضاوت کنم. مظلوم همیشه محق نیست. اگر چه من دوست دارم با مدیری همدل باشم که طرفدارانش میگویند قربانی مقابله با فساد و عدم تعامل شده است، اما همدلی من نمیتواند مبین حقیقت باشد.
استیضاح شهردار پنجماهه تبریز، آشکارا از ضعف بروکراسی در این شهر تاریخی حکایت میکند. رجال متحدالشکل و همجریانی که به صحن پارلمان شهری راه یافتهاند، بسیار زودتر از انتظار به ناکامی در تعامل با مدیر منتخب خود رسیدهاند. این ناکارآمدی آشکار، اگرچه در نگاه نخست آزاردهنده و تاسفآور است اما میتواند مطلع گشایشهای بزرگی باشد. اساسا تحول همیشه از دل ضعفها زاده میشود. ممکن است، همین اعضای شورا و مدیران شهری، ناخواسته به مهمترین کنشگران تحول تبدیل شوند.
اتفاق مهم، نه خود استیضاح و نه حواشی آن که حلول نشانههایی از تحول سیاسی در شهری است که سالیان سال است از بروکراسی محافظهکار حاکم بر آن صدایی بیرون نمی آید. در تمام سالهایی که چالشهای بروکراتیک، نظام مدیریت شهری را در کلانشهرهایی مثل تهران، اصفهان و مشهد دچار زلزلههای سیاسی کرده بود، تبریز آرام بود. این آرامش در دنیای مدرن در عصر حکمرانی شیشهای ابدا نیکو و تحسینبرانگیز نیست. چالش سیاسی واقعیت نظام حکمرانی مدرن است. زمانی که سیاستمداران مقابل دوربینها میآیند، مرداب سیاست، سیال میشود. آنها باید پاسخگو باشند.
رخداد مهم این روزهای تبریز، نه جلسه استیضاح و مذاکرات داغ اعضای شورای شهر با شهردار منتخب خود بلکه گفتوگویهای جداگانهای رجال شهر با رسانهها است. تبریز از کی تا حالا اینهمه خبرنگار با این حد از توانایی حرفهای در پرسشگری داشته؟ اتفاق مهم، کسانی هستند که پشت دوربینها قرار گرفتهاند و دیده نمیشوند. آنها تنها در روز واقعه، دهها گفتگوی تصویری از بازیگران استیضاح منتشر کردند. تحلیل محتوای گفتگوها میتواند بخشی از واقعیت لابیهای سیاستمدارانی را افشا کند که همه بر دفاع از مردم و شهر تاکید دارند اما نمیتوانند در کنار هم کار کنند.
واقعیت این است که سیاست در ایران و در تبریز حرفهایتر و زمینیتر شده است. سیاستمداران دیگر با تعارف و روشهای هیئتی و کدخدامنشنانه نمیتوانند کار کنند. آنها هر قدر هم سیاستستیز و رسانهگریز باشند، میدانند در محضر رسانهها قرار دارند. ضرورت پاسخگویی فراتر از اصولگرایی و اصلاحطلبی است. شورای تبریز اکنون سیاستمدارانی دارد که بهراحتی میتوانند از حق استیضاح استفاده کنند. آنان آنقدر حرفهای نیستند که بدانند آخر قصه استیضاح به کجا ختم میشود، اما احتمالا قواعد بازی را میشناسند. اعضای شورای شهر تبریز هر چقدر هم کارنابلد باشند، ملزم به رعایت ضرورتهای پسااستیضاح هستند. آنان باید شهرداری را انتخاب کنند که بتوانند از عملکردش دفاع کنند. فراتر از آن، شهردار سخنانی را درباره شورای شهر در رسانهها بیان کرده که قابل تامل است. اعضای شورا کار سختی در پیش دارند، باید بسیار تلاش کنند که در پیشگاه رسانهها و نه دادگاههای رسمی، مصداق سخنان شهردار قلمداد نشوند.
وضعیت پسااستیضاح تنها دامن اعضای فعلی شورای شهر را نخواهد گرفت، دورههای بعدی شورا نیز تحت تاثیر این رویداد شکل خواهند گرفت. دیگر در این شهر، هر کسی نمیتواند بهراحتی خود را کاندیدای شورا بخواند. استاندارد شورای تبریز فراتر از وضع موجود است. باید سیاستمدارانی توانمند، توسعهگرا، خلاق، اهل گفتگو و صاحب سبک بر صندلیهای پارلمان شهری بنشینند. شورای شهر، شورای شهرداری نیست، پارلمانی برای تصمیمسازی است، نهادی برگرفته از قانون اساسی و اصول درست حکمرانی شهری. این استیضاح مردم تبریز را در قبال شورا حساستر خواهد کرد. آنان برای دورههای بعدی رجالی را انتخاب میکنند که قامتی افراختهتر و اندیشهای فراختر داشته باشند.
اگرچه رسانههای مهم پایتخت، به یکی از مهمترین رویدادهای تاریخ مدیریت شهری اعتنا نکردند، اما حقیقت این است که صدای تبریز کمی بلندتر شده است. گویی سازها در حال کوک شدن است و تبریز تاریخی در آستانه نواختن سمفونی توسعه قرار دارد. آیا میتوان استیضاح شهردار را بخشی از پازل بنیادسازِ تحول دانست؟ پازلی که در گوشه دیگر آن، فرهنگ نشسته؛ سینمایش از راه نیامده، جشنوارهها را فتح میکند و رسانههایش، همچون نهالهای ریشهدار و بهگلنشسته از دل مشروطه سربرآوردهاند. نشانههایی از حرکت چرخهای صنعت، توریسم، IT، آکادمی و… هم دیده میشود. آیا موتور زنگارگرفتهی غولِ کهنمدرنِ خاورمیانه روشن شده؟ برکناری شهردار حرفگوشنکن، فروصوتی را منتشر کرده که فعلا نمیتوان آن را با گوش غیرمسلح شنید.