مساوات – صالح سجادی: تاریخ ادبیات نگاری رسمی پهلوی زده معاصر ایران به ما میگوید؛ ادبیات ترکی چیزی جز رونوشتی از ادبیات فارسی نیست و زبان فارسی زبانی بسیار غنی و بزرگ است و بسیار بر زبان ترکی تاثیر نهاده است و زبان ترکی در برابر آن حرفی برای گفتن ندارد و… اما تحقیقات بیطرف و دور از دسترس این تاریخنگاری چیز دیگری به ما میگوید. واقعیت این است که سیطره تاثیر زبان ترکی در زبان فارسی اگر بیشتر از دیگر زبانها نباشد کمتر هم نیست. به قول ملک الشعرای بهار: گرچه عرب زد چو حرامی به ما/ داد یکی دین گرامی به ما/ نصف زبان را عرب از بین برد/ نیم دگر لهجه به ترکان سپرد.
درباره موضوع لغات دخیل ترکی در زبان فارسی چندین کتاب، مقاله و مدخل دانشنامهای نوشته شده است که مهمترین و مفصّلترین آنها تا امروز تحقیق چهار جلدی “گرهارد دورفر” آلمانی با نام «عناصر ترکی و مغولی در فارسی نو» است، که در سالهای (۱۹۶۳ ـ ۱۹۷۵) چاپ شد. طبق نوشته دورفر در این پژوهش، ظاهراً حدود دو هزار لغت و به طور دقیق (۲۱۳۵ ) واژه ترکی و مغولی دخیل در فارسی براساس متون مورد استفاده و بررسی او شناسایی و معرفی شده است.” (آذربایجان و شاهنامه، ص ۱۴۹).
تاثیر زبان ترکی در زبان فارسی، هم در نحو و هم در واژگان و هم در ترکیبات مشهود است. به عنوان مثال تمام ترکیباتی که در زبان فارسی به کار میرود و در آن موصوف پیش از صفت میآید با نحو ترکی ساخته شده اند مانند:” بزرگمرد، دلیرمرد، زیبا روی، نیک جای، خرمدره و… که اگر براساس نحو فارسی ساخته میشدند، میبایست به اشکال (مرد بزرگ، مرد دلیر، روی زیبا، جای نیک، درّه خرّم) ساخته میشدند.
برای شناخت بخشی از واژگان و ترکیبات ترکی دخیل در زبان فارسی روشهایی وجود دارد. استاد حسن اوموداوغلو در مقدمه کتاب «معاصر فارس دیلینده آذربایجان تورک منشاءلی سؤزلر» فرمولهایی روشن برای کشف و شناخت واژگان ترکی دخیل در زبان فارسی ذکر نمودهاند که در این مقال موارد مذکور را در اینجا جهت آشنایی علاقمندان نقل مینمایم:
۱) واژگانی در که تلفظ فارسی با پسوندها و عناصری «آق»، «آغ»، «آک»، «اَک» و«اوک (ok)»تما میشوند منشاء ترکی دارند. مثلاً: اتاق، سراغ، چراغ، الک، یدک، چابک.
۲) وازگانی که در تلفظ فارسی با پسوندها و عناصر «مَه/مِه» به پایان میرسند منشاء ترکی دارند. مثلاً: دکمه تکمه دوگمِه (دوکمهَ)، (تؤکمه توکمه قیمهِ قیمهَ قیمه سرمهِ (سورمهَ سورمهِ) چَکمِه دلمِه، چاتمِه، قاتمِه، قابلمه، چنباتمِه. (به استثناء واژگان عربی).
۳) واژگانی که با عناصر یا پسوندهایی همچون«اوق»، «اق»، «ایق»، «اوک (OK) به پایان میرسند. مثلاً: قُرق، آغروق ایلیق، بؤیوک (بیوک)، بؤلوک (بلوک).
۴) واژگانی که در زبان فارس با پسوند «چی» به پایان میرسند ترکی هستند. مثلاً: سورچی قورچی، یورتچی “چی” همچنین با کلمات فارسی و عربی نیز در زبان فارسی ترکسیب سازی کرده مانند:ارابه چی، قهوه چی و…
۵) واژگانی که در تلفظ فارسی با پسوندهایی مانند«لیق»، «لوق» «لّق»به پایان میرسند منشاء ترکی دارند. مانند: بوزلوق، قارلیق، باشلوق آتالیق، مشتلق، باسلق.
۶) همچنین واژگانی که با پسوندها و عناصری همچون«لاق» یا «لاخ» به پایان میرسند. مثلاً: ییلاق، قشلاق، باتلاق عنصر لاخ در زبان فارسی همچون پسوندی مستقل به کار میرود و با ترکیب با کلمات فارسی ترکیبات جدید می میسازد مثلاً: سنگلاخ، رودلاخ، نشیب لاخ، دیولاخ.
۷) واژگانی که با عناصری همچون: «ماق»، «مق» به پایان میرسند. مانند: چخماق، قیماق، تخماق.
۸) واژگانی که با عناصری همچون «آر»، «اَر» به پایان میرسند: چاپار، آچار، چپر، دچار.
۹) واژگانی که با عناصری همچون «اِر»، «اّر» به پایان میرسند. همچون: قاطر، چادر، بهادر، قِسر
۱۰) واژگانی که با عناصری همچون« اّل» یا «اول» به پایان میرسند. مثلاً: قراول، یساول، قرقاول
۱۱) واژگانی که با عناصر و پسوندهایی همچون «داش» یا «تاش» به پایان میرسند. مثلاً: داداش، بکتاش، قارداش.
۱۲) واژگانی که با عناصری همچون «غَه/غِه»، «قَه/قِه»، «گَه /کِه»، «گِه /گَه» به پایان میرسند مانند: داروغه یرقه یرغه، بِرکِه الکه/ الکا، (اؤلکا)، جلگِه (جولگه چولگه)…
۱۳) کلماتی که با عناصری مانند «قی»، «قو»، «غو» به پایان میرسند. مثلاً: قِرقی (قیرقی)، برقو ( بورغو)، یرغو ( یارغو)…
۱۴) در زبان فارسی تمامی وازگانی و اسامی و افعالی که در ریشه و یا در ساخت و ترکیب خود حروف «ق» و «چ» را باهم دارند منشائ ترکی دارند. مثلا: قاچاق، قیچی، قاچ، قارچ، چاقو.
۱۵) تمامی واژگانی که در ریشه و یا ساخت و ترکیب خود حروف «ک» و «چ» را باهم دارند ترکی هستند. مثال: کوچ، کوچه، کوچک، چکول، چاک، چابک، کچل (به استثنا لغات هندی).
۱۶) واژگانی که در زبان فارسی به کار میروند و در ریشه و یا ساخت و ترکیب خود حروف «ق»، «د»، «ت» باهم به کار رفته باشند منشاء ترکی دارند. مثال: قاتر/ قاطر، قاتوق /قاتق، قرهقات/قوروت، آنقوت، قدغن (با استثناء کلمات عربی)
۱۷) کلماتی که با «نون غنه» (آنگ و نگ) به پایان میرسند مانند: فشنگ، تفنگ، سنگر، بانگ، دانگ و…. (به استثناء برخی کلمات هندی مانند: بارهنگ، فرهنگ، کلنگ، سرهنگ، پلنگ و…)
۱۸) کلماتی که در زبان فارسی به کار میرود و با حرف «ی» آغاز میشوند اکثرا ترکی هستند مثال: یام، یامچی، یونجه، یالغ، یاله، یال یله یونیان (اسب) در کلماتی همچون نریون و مادیون مادیان میتوان دید.
(کلمات «یام» و «یاله» بهدلیل اینکه هیچ واژهای در فارسی با حرف «ی» آغاز نمیشود با قبول حرف «پ» پروت به صورتهای پیاله و پیام وارد زبان فارسی شدهاند.)
۱۹) تمامی واژگانی که در ترکیب خود حروف «ق» و «ز» باهم دارند مانند: قاز، قوزک، قوزه، قزوین، قوز. (واژه قوز در هنگام وارد شدن در زبان فارسی بدلیل ایجاد تشابهات با دیگر واژگان به شکل «گوژ» وارد شده است.)
۲۰) اکثریت واژگانی که در ترکیب خود حروف «ت»، «پ» و یا خود «چ»، «پ» دارند دارای ریشه ترکی هستند مانند: چاپار، چپر ،تپش، توپ، تپیدن، تپه، توپال.
۲۱) در زبان فارسی واژگانی که در ساخت خود حروف «چ» و «غ » باهم دارند در اکثریت موارد ترکی هستند مانند: بوغچا/ بقچه، غنچه، چاغ، چوغول، غلی
۲۲) تمام کلماتی که در زبان فارسی با پسوند «باشی» وجود دارند مانند: عکاسباشی، نقاشباشی، فراشباشی مینباشی(درجه نظامی/ سردسته هزار نفر)یوزباشی (درجه نظامی/ سردسته صد نفر) و… ترکیب ترکی هستند زیرا برخلاف تصور عامه پسوند «باشی» در زبان فارسی از جنس فعل «باشیدن» به معنی بودن نمیباشد. «باش» در زبان ترکی به معنی سر (عضوی از بدن) و درکنایه به معنای در راس بودن و مهتری و سردستگی میدهد. پس وقتی مثلا میگوییم عکاسباشی به این معنی نیست که فلانی عکاس است بلکه در کنایه از تعریف فرد میگوییم که فلانی سردسته عکاسهاست یا فلانی بهترین عکاسها است.
منابع:
۱-دیوان ملکالشعرای بهار ص۸۰۲ نشر نگاه۱۳۸۸)
۲-گرهارد دورفر (به آلمانی: Gerhard Doerfer) (-۱۹۲۰ ۲۰۰۳) دانشمند آلمانی در زمینه زبانهای ترکی، مغولی و تونگوس است مطالعات فراوان نموده و آثار ارزشمند و بی نظیری در این زمینه بر جای گذاشته است.
۳-واژگان دارای منشاء ترکی در زبان معاصر فارسی. به اهتمام هاوار عبادی-آیدین عبادی و تصحیح و تعلیقات حسن اوموداوغلو. نشر قالان یورد. تبریز ۱۳۹۶٫
صالح سجادی