مساوات- موسی غنینژاد: فاجعه یا آفتی بالاتر از پوپولیسم برای اقتصاد وجود ندارد. بعد از جنگ جهانی دوم آرژانتین کشوری متمول تلقی میشد که بعد از استرالیا، بریتانیا و آمریکا چهارمین کشور ثروتمند جهان بود و جایگاهی برتر از فرانسه، آلمان، ژاپن و سایر قدرتهای امروزی داشت، بد نیست بدانیم که در آن دوران، جوانان اروپایی که در آرزوی زندگی بهتر به آن سوی اقیانوس اطلس پر میکشیدند در انتخاب میان دو گزینه آرژانتین یا کالیفرنیا همواره مردد بودند.
آنروزها اقتصاد آرژانتین، برخلاف دیگر کشورهای آمریکای لاتین، از ثبات قیمتها برخوردار بود. همه این عوامل موجب شده بود که در پایان جنگ جهانی دوم، آرژانتین به عنوان کشوری توسعه یافته تلقی شود. اما، با قدرت گرفتن دولت پوپولیستی “خوان پِرون” و اتخاذ سیاست صنعتی کردن از طریق جایگزینی واردات، اقتصاد این کشور وارد مرحله افول و بی ثباتی شدیدی شد. صادرات کشاورزی از دهه ۱۹۵۰ میلادی رو به کاهش گذاشت و شرایط مبادله تجاری به شدت به زیان بخش کشاورزی تغییر داده شد تا فرایند صنعتی شدن تسهیل گردد. افزایش هزینههای دولتی برای تامین مالی سرمایه.گذاری در بخش صنعت به کسری بودجه شدید دولت و در نتیجه بروز تورم و بیثباتی اقتصاد کلان انجامید.
آرژانتین از دهه ۱۹۵۰ میلادی به تدریج تبدیل به کشور جهان سومی شد که اقتصاد آن، در درازمدت، افت وخیزهای شدید رشد اقتصادی، تورمهای دو تا سه رقمی، صنایع ناکارآمد وابسته به حمایتهای دولتی و نزول چشمگیر بهرهوری حتی در بخش کشاورزی را تجربه کرد. آنچه موجب شد آرژانتین از مسیر پیشرفت عادی خود خارج شود مداخلات بیرویه دولت در فعالیتهای اقتصادی بود.
سیاستهای پوپولیستی پرون موجب بیثباتی سیاسی و اقتصادی در کشور شد و در نهایت به سرنگونی دولت وی در سال ۱۹۵۵ انجامید. مخربترین جنبه سیاست وی ایجاد شقاق و تخاصم میان اقشار مختلف مردم بود که با به راه انداختن جنگ فقیر و غنی، آشفتگی اقتصادی و سرکوب سیاسی را ناگزیر به همراه داشت. با اینهمه، سیاستهای شدیدا ناسیونالیستی، توده گرا و عوامفریبانه او اکثریت غیر قابل انکار مردم را پشتیبان اوکرده بود. او پس از برکناری از قدرت به اسپانیا رفت اما حزب پر قدرت پرونیستی که حزب عدالتخواه نامیده میشد، عملا مدیریت سیاسی کشور را با دشواری روبرو کرده بود و اجازه نمیداد سیاستهای دوره پرون، مانند ملی کردن راه آهن مورد تجدید نظر قرار گیرد. پرون بعد از هیجده سال دو باره در سال ۱۹۷۳ با کسب اکثریت آرا به قدرت بازگشت و نشان داد که همچنان محبوب غالب مردم آرژانتین است. گرچه او در سال ۱۹۷۴ از دنیا رفت اما تفکرات دولت گرای او نفوذ خود را در سیاست و اقتصاد آرژانتین همچنان حفظ کرد.
مالیه تورمی میراث شوم شیوه حکومتداری پرونی بود که تقریبا همه دولتهای آرژانتین، چه نظامی و چه غیر نظامی، از آن پیروی می کردند. افزایش هزینه های دولت با آهنگی بیش از درآمدهای مالیاتی، سنت عوامپسندانه پرونی بود که در کوتاه مدت همه را راضی میکرد اما در دراز مدت موجب تورم میشد و اثر مثبت اولیه را خنثی میکرد. سیاست چاپ پول برای تامین هزینههای دولت یا مالیه تورمی دور باطلی است که در نهایت به سقوط ارزش پول ملی می انجامد و باعث بی ثباتی شدید اقتصاد ملی و نارضایتی اجتماعی و سیاسی می شود. حذف صفر و یا تغییر واحد پول ملی چاره ساز نبود و تا زمانی که دولت تحت فشار احزاب توده گرا و سندیکاها نمی توانست انضباط مالی بر دستگاههای عریض و طویل خود برقرار سازد، غول تورم سر بر میآورد و سامان جامعه را به هم میریخت.
درآمد سرانه آرژانتین در آغاز سده بیستم میلادی(۱۹۰۹) حدود ۵۰ درصد بیشتر از ایتالیا و ۱۸۰درصد بیشتر از ژاپن و تقریبا ۵ برابر برزیل بود.(گلازر،۲۰۰۹) امروزه، یعنی یک سده بعد، طبق برآوردهای صندوق بینالمللی پول، درآمد سرانه آرژانتین معادل۱۰۶۰۰ دلار آمریکا است که کمتر از یک سوم درآمد سرانه ایتالیا(۳۷۰۰۰ دلار)، کمتر از یک چهارم درآمد سرانه ژاپن (۴۵۰۰۰ دلار) و حدود بیست درصد کمتر از درآمد سرانه برزیل(۱۲۹۰۰ دلار) است. افول اقتصادی آرژانتین موضوع بسیار جالبی برای مورخان اقتصادی است اما نکته بارز و واضح این تجربه تلخ بن بست اقتصاد دستوری است که مسیر جامعه پررونق مبتنی بر تجارت آزاد را با مداخلات دولتی توجیه ناپذیر و خیال پردازانه به سقوط میکشاند.