مساوات- احمد بایبوردی: دیزمار فقط یک جنگل نیست؛ رگهای سبزی است که از دل قرهداغ تا کرانههای ارس میدود و نفس آذربایجان را تازه میکند. اما امروز این ریههای زنده، زیر شعلههایی میسوزند که هر ثانیهاش، دهها سال حیات را میبلعد.
درختی که در دیزمار سقوط میکند، فقط یک تنه نیست؛ یک اکوسیستم کامل است: کُرکُو (بلوط ایرانی)، لَرک یا ممرز، سُرخدارهای پراکنده و نادر، افرا، زبانگنجشک، گلابی وحشی، سنجد تلخ، زالزالک، آلبالوچههای کوهی و بوتهزارهای ارزشمند گون، آویشن، شُمره، بومادران… هر کدامشان یک بانک ژنتیکی هستند. نسخهای منحصربهفرد از طبیعت آذربایجان که جایگزینشان در هیچ نهالی نیست.
وقتی دیزمار میسوزد، پرندگان “قوچری، کبک، دارکوب، سارگپه، کبوتر کوهی” آواره میشوند، پستانداران “شوکا، کلوبز، روباه سرخ، گربه جنگلی، سمور” خانه از دست میدهند، زنبورهای کوهستانی که عسلشان طعم قرهداغ دارد، از گرسنگی میمیرند. و ما انسانها میمانیم با کوهی از خاکستر و هزار «ایکاش»…
آتشسوزی دیزمار فقط یک حادثه طبیعی یا خطای انسانی نیست، فروپاشی یک اکوسیستم کمنظیر است؛ جنگلی که هر هکتارش سالانه ۶ تا ۱۰ تن کربن جذب میکرد، دهها گونهٔ گیاهی و جانوری را در خود پناه میداد و همچون یک سپر سبز بر اقلیم منطقه، بارشها، رطوبت و دمای ارسباران سایه میانداخت.
اما امروز، دیزمار زخمی است، زخمی که با یک «ابراز تأسف» درمان نمیشود. این جنگلها سرمایهٔ ملیاند، نه مصرفی. حفاظتشان وظیفهٔ یک سازمان نیست، وظیفهٔ همه ماست؛ از مردم تا مسئولان، از رسانه تا مدیران محلی.
آتش، فقط درخت نمیسوزاند اعتماد مردم را هم خاکستر میکند. ای کاش اینبار، دیزمار پایان سوختن باشد، نه آغاز فراموشی!



















