چند سالی است که حضور شما در صحنه، ضربان تازهای به موسیقی موغام تبریز بخشیده است. از حالوهوای اجراهایتان روی صحنه برایمان بگویید.
در دل تبریز، جایی که کوچهها بوی تاریخ و نغمههای کهن را در خود دارند، وقتی روی صحنه میایستم، انگار همهچیز زنده میشود؛ نورها، سایهها، جریان هوا و البته صدای ناغارا. هر ضربه برای من نه یک صدای ساده، بلکه تپش زمین و زمان است. در اجرای گروهی، همنوایی کامل با تار، کمانچه و دیگر سازها باعث میشود ریتم، لطافت و شور به شکلی متوازن در صحنه جاری شود.
اجازه بدهید از ابتدای مسیرتان شروع کنیم. کجا به دنیا آمدید و نخستین جرقه موسیقی چگونه در زندگی شما شکل گرفت؟
متولد ۲۵ شهریور ۱۳۶۱ در خیابان ۱۷ شهریور تبریز هستم. از همان بدو تولد در خانهای بزرگ شدم که پر از صدا و موسیقی بود. برادرانم تار، قارمون و ناغارا مینواختند و خانه ما همیشه پر از نغمه بود؛ گویی هر دیوار از پوست ساز ساخته شده بود و هر صبح با اولین نت زنده میشد.
ورودتان به موسیقی حرفهای از چه زمانی آغاز شد؟
حدود چهار – پنج ساله بودم که برای نخستینبار انگشتانم روی پوست ناغارا نشست. همان لحظه فهمیدم ریتم در وجودم جریان دارد. در هفتسالگی وارد کلاسهای استاد ایوب پاشنگ شدم و کوچکترین عضو آنسامبل ایشان بودم. کنار نوازندگان بزرگتر، با تمام وجود تلاش میکردم تا ریتم خود را با جریان موسیقی هماهنگ کنم.
ساز تخصصی شما ناغارا است. چه چیزی در این ساز برایتان اهمیت ویژه دارد؟
ناغارا قلب تپنده موسیقی آذربایجان است. ریتم، پایه همهچیز است؛ در موسیقی و حتی در زندگی. بالا و پایین دارد، سکوت و هیجان دارد. همین شناخت ریتم باعث شد خوانندگی من هم شکل متفاوتی پیدا کند و جملهبندی، فراز و فرود و زمانبندی آوا برایم معناهای تازهای پیدا کند.
در آثار شخصیتان نیز همیشه نقش پررنگی برای ناغارا در نظر گرفتهاید. دلیل این انتخاب چیست؟
همیشه تلاش کردهام در کلیپها و آهنگهایم سازهای کوبهای، بهخصوص ناغارا، برجسته باشند. این ساز با اولین ضربه روح موسیقی را بیدار میکند. ریشه موسیقی آذربایجانی بر ریتم استوار است.
از تشکیل گروه «اوزان ریتم گروپی» بگویید.
چند سال پیش این گروه را با ۱۰ تا ۱۲ نوازنده تشکیل دادم. هماهنگی این تعداد نوازنده کوبهای شبیه یک ارکستر کامل است. تجربهای بینظیر بود، اما فعلاً بنا به دلایلی فعالیت گروه متوقف شده است. برنامه دارم بهزودی آن را با قدرت بیشتر بازگردانم.

در طول سالها با گروهها و آنسامبلهای متعددی همکاری داشتهاید. از این مسیر بگویید.
اولین تجربه گروهی من در «ارکستر یاغیش فعلی» به رهبری حبیب صیرفی بود. همانجا آموختم که ساز کوبهای فقط صدا نیست؛ مسئولیت و هماهنگی است. بعد مدتی در آنسامبل مرحوم استاد حسن دمیرچی فعال بودم. حضور در کنار چنین استادانی توان فنی و نگاه هنری من را شکل داد. بعدها با گروههای مختلف در شهرهای گوناگون ایران اجرا داشتم.
در «راست موغام گروپی» و ارکسترهای دیگر نیز فعالیت داشتید، درست است؟
بله، در «راست موغام گروپی» به رهبری استاد شهریار صدیق فعالیت کردم؛ گروهی که دقت و ظرافت بیشتری از نوازنده طلب میکند. همچنین در ارکستر «ندای امین» و ارکستر آذربایجان نیز نواختم. هرکدام بخشی از مسیر حرفهای مرا ساختهاند. اکنون نیز در آنسامبل «خاری بلبل» همکاری میکنم.
خوانندگی چگونه وارد مسیر هنریتان شد؟
خوانندگی را خودآموز شروع کردم. در تهران، در خانه آذربایجان، زمانی که اجرای زنده چندان رایج نبود، در یک سفرهخانه با همین نام اجرا میکردم. آن اجراها برایم تجربهای عمیق بود؛ زیرا موسیقی سرزمینم را با صدای خودم اجرا میکردم.
از کلیپ «اویان» بگویید؛ اثری که بازخورد زیادی داشت.
این کلیپ را با اشعار عمادالدین نسیمی ساختم. تنظیم و جمعآوریاش را خودم انجام دادم و با صدای خودم منتشر شد. استقبال زیادی شد و این اثر را در یک جشنواره بینالمللی در ترکیه نیز اجرا کردم. آن اجرا برای من اولین قدم رسمی در مسیر خوانندگی حرفهای بود.
در جشنوارههای موغام تبریز هم حضور داشتید.
بله، در سه دوره جشنواره سراسری موغام تبریز شرکت کردم و بهعنوان نوازنده ناغارا گروهها را همراهی کردم. کیفیت این جشنواره بسیار بالاست و حضور در آن افتخاری برای من بود.
چرا در جشنوارههای رقابتی شرکت نمیکنید؟
هنر را نمیتوان با معیارهای عددی سنجید. هر هنرمند عطر و رنگ خود را دارد. رقابت در هنر مثل مسابقات ورزشی نیست. روح هنر ظریفتر از آن است که در قالب رتبهبندی قرار گیرد. ارزش هنر در تأثیر و بیان آن است، نه مدال و مقام.
به نظر شما آینده موسیقی آذربایجانی چگونه است؟
موفقیتها و پیشرفتهای خوبی دیده میشود. جوانان به موسیقی اصیل آذربایجانی و سازهای بومی گرایش بیشتری پیدا کردهاند. فستیوالهای موغام، چه در آذربایجان شمالی و چه جنوبی، نقش بزرگی در جذب نسل جدید داشتهاند. امروز مسیر یادگیری بسیار هموارتر از گذشته است و این نسل باید قدر این فرصت را بداند و آن را برای آیندگان پربارتر کند.
گفتوگو از: زهرا ناصران





















