مساوات- صالح سجادی: کیومرث پوراحمد (۲۵ آذر ۱۳۲۸ – ۱۶ فروردین ۱۴۰۲) دانشآموخته رشته کارگردانی سینما، کارگردان، فیلمنامه نویس، تدوینگر و تهیهکننده مطرح ایرانی امروز در سن ۷۴ سالگی خودش را حلق آویز کرده و به زندگی خود پایان داد. به گفته رسانه ها دلیل خود ک.شی وی طبق آنچه از نامه هشت صفحه ایاش بر میآید افسردگی، ناامیدی، بیآیندگی و بیهودگی عنوان شده است.
بسیاری از اهالی فرهنگ و سینما خودکشی او را با عنوان«خودکشی غیرقابل باور»توصیف کردهاند به عبارتی این خودکشی مثل یک شوک جامعه فرهنگ و هنر ایران را در بهت فرو برده است. طبیعی ست که برای انسان سوال و حیرت پیش می آید که یک شخص تحصیلکرده و موفق در کار و هنر خودش به چه درجهای از یاس، درد، افسردگی و استیصال میرسد که در سن ۷۴ سالگی خودش را حلق آویز میکند. همچنین امروز در فضای مجازی بسیاری از اهالی فرهنگ و هنر و سینما به این ضایعه دردناک واکنش نشان داده بودند. آن عزیزان را نمیدانم اما این پایان تراژیک پوراحمد مرا یاد نمونه مشابه و به مراتب تلختر آن در ادبیات آذربایحان انداخت.
حبیب ساهر؛ شاعر نامدار آذربایجانی در بهار (۱۲۸۶ ش) در روستای ترک (tərək) از توابع شهرستان میانه به دنیا آمد. (بر طبق روایاتی او در نوشتههای نثرش خود را زاده روستای «ترکهداری» (واقع در اطراف قوروگؤل) از توابع شهرستان بستانآباد نیز معرفی گرده است).
ساهر، دانشآموخته رشته جغرافیا از دانشگاه استانبول و داستاننویس و شاعری توانا بود. از او آثاری به سه زبان ترکی، فارسی و فرانسوی منتشر شده است. وی از اعضای به اصطلاح «حلقه ادبی تبریز» بود که به تایید بزرگان ادبیات فارسی، قبل از ظهور نیمایوشیج شعر نو فارسی سرودند و همراه دیگر اعضای حلقه همچون (تقی رفعت، شمس کسمائی، میرزاجعفر خامنهای و سعید سلماسی) راهگشای نیما در راه انقلاب ادبیاش شدند.
اما وجه تمایز بزرگ حبیب ساهر با دیگر اعضا حلقه ادبی تبریز این بود که وی علاوه بر شعر فارسی در سرودن به زبان مادریاش یعنی زبان ترکی آذربایجانی هم اهتمام ویژهای داشت و به نوعی مشابه انقلاب ادبی نیما در شعر فارسی را ساهر در شعر ترکی بنیان میگذارد، و لقب «پدر شعر نو ترکی ایران» به او داده میشود.
گویا هم اکنون در دانشکدههای ادبیات ترکیه و جمهوری آذربایجان، دانشجویان دورههای عالی ادبیات ترکی، برای فارغالتحصیل شدن، باید درسی سه واحدی به نام «ساهر شناسلیق» (ساهرشناسی) را هم بگذرانند. پیرامون آفرینش ادبی ساهر، تاکنون قریب ده موضوع پایاننامه دوره دکترا و کارشناسی ارشد را به خود اختصاص داده است.
حبیب ساهر در سال ۱۳۶۴ شمسی در تهران در سن ۸۴ سالگی خودش را در حیاط خانهاش حلق آویز کرد. پایانبندی زندگی ساهر با پوراحمد در عین تشابه بسیار هم باهم متفاوت است.
حبیب، شاعر و اندیشمندی چپگرا بود و تمام عمر خود به اندیشه چپ و کمونیسم وفادار ماند. اما برخلاف پوراحمد و به طوریکه از آثارش بر میآید همیشه سرشار از زندگی و امید بود و هیچ نشانهای از افسردگی، حس پوچی و اینجور مسائل در زندگی او وجود نداشت.
در مورد دلیل خودکشی او گفته میشود بعد از دستگیری و کشته شدن تعدادی از دوستان و همفکرانش در آن سالها، یا به او گفته میشود و یا خودش احساس میکند که به زودی نوبت او هم خواهد رسید و سراغ او نیز خواهند آمد. برای همین او تصمیم میگیرد پیش از آنکه آنها بیایند. خودش سراغ خودش برود.
بنابراین یک روز که در خانه تنها بود (۲۴ آذر ۱۳۶۴) دست به کار میشود. دوش میگیرد، اصلاح میکند، کت و شلوار سرمهای و پیراهن سفیدش را میپوشد، کراوات سرخش را میزند و… وقتی خانواده از بیرون برمیگردند در حیاط خانه، پیکر او را آویخته از طناب در رقص مرگ میبینند.