• امروز : شنبه - ۱ شهریور - ۱۴۰۴
  • برابر با : 29 - صفر - 1447
  • برابر با : Saturday - 23 August - 2025
0

روایت‌های تکان‌دهنده جعفر توفیقی از روزهای اسارت و شکنجه در زندان‌های بعثی

  • کد خبر : 21061
  • ۲۸ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۰:۰۱
روایت‌های تکان‌دهنده جعفر توفیقی از روزهای اسارت و شکنجه در زندان‌های بعثی
همزمان با سالروز بازگشت آزادگان به میهن عزیزمان، به همت مسئول امور بانوان سازمان بسیج رسانه آذربایجان شرقی، بانوان خبرنگاران با آزاده سرافراز جعفر توفیقی دیدار کردند.

به گزارش پایگاه خبری مساوات، جعفر توفیقی که در سال ۱۳۶۱ در اوج جوانی و به‌صورت داوطلبانه به‌عنوان امدادگر راهی جبهه‌های نبرد با دشمن بعثی شده بود، در این دیدار به بیان خاطرات خود پرداخت. وی در سوم مهرماه به جبهه اعزام شد. نهم مهرماه همان سال عملیات مسلم بن عقیل شروع شد و در عملیات‌های والفجر مقدماتی، والفجر۱، والفجر۴ و بدر حضور داشت.

این آزاده سرافراز که در آن زمان تنها ۱۸ سال داشت، با بهره‌گیری از تجربه دوران تحصیل، توانست فرماندهی دلاورانه‌ای را در میدان‌های نبرد ایفا کند. او با شور و هیجان از روزهای تلخ و خاطرات غم‌انگیز جنگ سخن گفت؛ خاطراتی با شهید مهدی باکری و دوستانی که در برابر چشمانش به شهادت رسیدند.

توفیقی در سال ۱۳۶۳ و پس از دو سال حضور در جبهه، به اسارت دشمن درآمد و پنج سال و پنج ماه را زیر سخت‌ترین شکنجه‌ها در زندان‌های بعثی گذراند. او از لحظاتی یاد کرد که بارها مرگ را مقابل چشمانش دیده بود اما تسلیم دشمن نشد.

وی با اشاره به خاطرات عملیات بدر گفت: «حدود دو ماه در سرمای زمستان برای آمادگی در رودخانه‌ها تمرین شنا می‌کردیم. فرمانده مهدی باکری همواره بر گفتن ذکر “سبحان‌الله” تأکید می‌کرد و اجازه عقب‌نشینی نداشتیم. آن روز زمین مانند گهواره می‌لرزید که ناگهان ترکش به پایم اصابت کرد اما همچنان ایستاده بودم. در کنارم دوستی بود که با چندین ترکش بر بدن و دست و پایش هنوز زنده بود. چندین بار فرماندهان عراقی از میان شهدا و زخمی‌ها عبور کردند و من نفس‌هایم را در سینه حبس کرده بودم تا متوجه زنده بودنم نشوند، اما ناگهان یکی از سربازان مرا دید.»

این آزاده سرافراز ادامه داد: «با چشمان و دستان بسته به اسارت رفتم. بعدازظهر همان روز، یعنی ۲۵ اسفند ۱۳۶۳، مهدی باکری به شهادت رسید. من هیچ آموزشی در زمینه اسارت ندیده بودم و ذهنیتی نداشتم. پس از دستگیری، فرمانده و سرباز بعثی درباره کشتن من جر و بحث می‌کردند، اما خدا را شکر زنده ماندم. پایم زخمی بود و هر بار که حرکت می‌کردم خونریزی می‌کرد و دوباره خشک می‌شد. هنوز نمی‌دانستم اسارت چیست و چه سرنوشتی در انتظارم است.»

جعفر توفیقی در ادامه روایت‌های خود از دوران اسارت گفت: «با همان حالت به یک ساختمان منتقل شدیم. عکس بزرگی از صدام آویزان بود. همان لحظه متوجه شدم که اسیر شده‌ام. دست‌بسته جلوی فرمانده به اتاق بازجویی رفتیم. وقتی نام فرمانده گردان را پرسیدند، اسم یکی از شهدا را گفتم و خود را یک بسیجی امدادگر معرفی کردم. سپس اسم فرمانده لشگر را پرسیدند و من گفتم “باقری”. فرمانده بعثی گفت: باقری لا، باکری! همان لحظه احساس کردم سقف روی سرم خراب شد.»

وی افزود: «سربازان عراقی با کابل‌هایی که طولشان یک متر بود و مانند گیسوان زنان بافته شده بود، بر کمرم شلاق زدند که درد بسیار شدیدی داشت. بعد با فندک و سیگار گوش و پیشانی و ریشمان را می‌سوزاندند. این‌ها تنها نمونه‌هایی از شکنجه‌هایی بود که در طول سال‌های اسارت تحمل می‌کردیم، اما همواره نام و یاد خدا بر زبانمان جاری بود و چندین بار به لطف او از مرگ حتمی نجات یافتم.»

این آزاده سرافراز خاطرنشان کرد: «یک بار در بازجویی‌ها به فرمانده عراقی گفتم چرا ایران اسرا را با هواپیما جابه‌جا می‌کند و در بیمارستان مداوا می‌کند، اما شما با ما چنین رفتاری دارید. او گفت: تو فرمانده هستی! همان لحظه فهمیدم اشتباه بزرگی کرده‌ام و تلاش کردم خودم را یک پاسدار بسیجی جلوه دهم و هرچه می‌پرسیدند کتمان کنم. پنج روز اول اسارت به اندازه تمام سال‌های اسارت برایم سخت گذشت.»

او ادامه داد: «در سال‌های اسارت حق عزاداری در ماه محرم نداشتیم، اما به‌صورت پنهانی عزاداری می‌کردیم. هر سال شب تاسوعا به ما واکسن‌هایی تزریق می‌کردند که می‌گفتند از طرف سازمان بهداشت جهانی برای تیفوس و وبا است و باعث تب و لرز و بی‌حالی‌مان می‌شد. اما سالی که آتش‌بس اعلام شد، بدون اطلاع ما، دیگر از واکسن خبری نبود و توانستیم به صورت پنهانی عزاداری کنیم.»

جعفر توفیقی افزود: «در تاریخ سوم شهریور ۱۳۶۹ از مرز خسروی به میهن عزیزمان بازگشتم.»

وی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به مقایسه جنگ ۱۲ روزه با دفاع مقدس گفت: «آن جنگ بسیار پیچیده و نامتقارن بود اما امروز توان نظامی و قدرت جنگی ما یک بر صد افزایش یافته است. اگر دشمن دست از پا خطا کند، نتیجه‌ای به‌مراتب سنگین‌تر در انتظارش خواهد بود.»

او همچنین بر نقش جوانان تأکید کرد و اظهار داشت: «امروز که جوانان ما در رفاه کامل زندگی می‌کنند، ایثارگری‌شان حتی بیشتر از زمان ما است. همین جوانان هستند که روی لانچرها و موشک‌های نقطه‌زن کار می‌کنند و در میدان جنگ حضور دارند.»

توفیقی در پایان رمز موفقیت ملت ایران را «وحدت و اطاعت از امر رهبری» دانست و به خانواده‌ها توصیه کرد: «مراقب فعالیت فرزندان خود در فضای مجازی به‌ویژه واتساپ باشند.»

لینک کوتاه : http://mosavatnews.ir/?p=21061

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.

برچسب ها
آذربایجان آذربایجان شرقی آذربایجان‌شرقی آموزش و پرورش ارمنستان استاندار آذربایجان‌شرقی استانداری آذربایجان شرقی استانداری آذربایجان‌شرقی باشگاه تراکتور باشگاه مس سونگون بیمه سلامت آذربایجان شرقی تبریز تراکتور جمهوری آذربایجان جهادکشاورزی جهادکشاورزی آذربایجان شرقی دانشگاه علوم پزشکی تبریز دریاچه اورمیه سازمان صنعت، معدن و تجارت آذربایجان‌شرقی شرکت آب منطقه‌ای آذربایجان‌شرقی شرکت آب و فاضلاب آذربایجان‌شرقی شرکت صنایع ملی مس ایران شرکت گاز آذربایجان‌شرقی شهردار تبریز شهرداری تبریز شهرداری مرکزی تبریز شهرداری منطقه ۲ تبریز شهرداری منطقه ۳ تبریز شهرداری منطقه ۸ تبریز صندوق بیمه اجتماعی کشاورزان، روستاییان و عشایر آذربایجان‌شرقی مترو تبریز مجتمع مس سونگون محیط زیست مسعود پزشکیان منطقه آزاد ارس میراث فرهنگی میراث فرهنگی و گردشگری نماینده ورزقان و خاروانا هواشناسی ورزش ورزقان پایگاه خبری مساوات پزشکیان کلاهبرداری کمیسیون صنایع و معادن مجلس