• امروز : شنبه - ۲۲ شهریور - ۱۴۰۴
  • برابر با : 21 - ربيع أول - 1447
  • برابر با : Saturday - 13 September - 2025
0
یادداشت/

جمهوری آذربایجان‌ و احساسات سردرگم انقلابیون ما

  • کد خبر : 21882
  • ۲۲ شهریور ۱۴۰۴ - ۱۸:۲۹
جمهوری آذربایجان‌ و احساسات سردرگم انقلابیون ما
خاصیت ایدئولوژی همیشه و همه جا همین است. شوری مفرط، خیال‌ها و امیدهایی بزرگ، ادعاها و انتظاراتی بزرگ‌تر و سرانجام سال‌ها و سال‌ها بعد رویارو شدن با جهان واقعیت‌ها، فروکش کردن آن هیجانات و بر باد رفتن همهٔ آن خیال‌ها، امیدها، ادعاها، تصورات و آرزوها.

مساوات- سیدمرتضی حسینی: اخیرا گفتگویی بین چند همشهری محترم از چهره‌های سیاسی و اجتماعی زنجان مشاهده کردم که در آن موضوع بحث، جمهوری آذربایجان بود و نوستالژی‌های مذهبی- انقلابی در رابطه با پیوستن این جمهوری به ایران. نوستالژی‌هایی که ریشه در ایدئولوژی انقلاب ایران دارند. نوستالژی‌هایی که از ابتدا نیز نوستالژی بوده‌اند اما فضا و باورهای انقلابی حاکم در ایران به‌ویژه آذربایجان، آنها را آرزوهایی ممکن‌الوقوع جلوه می‌داد. خاصیت ایدئولوژی همیشه و همه جا همین است. شوری مفرط، خیال‌ها و امیدهایی بزرگ، ادعاها و انتظاراتی بزرگ‌تر و سرانجام سال‌ها و سال‌ها بعد رویارو شدن با جهان واقعیت‌ها، فروکش کردن آن هیجانات و بر باد رفتن همهٔ آن خیال‌ها، امیدها، ادعاها، تصورات و آرزوها.

جامعهٔ ایران در صد سال اخیر به دو گونه از این ایدئولوژی‌ها دچار شده است. انقلاب سال ۵۷ قاتل اولی و قابلهٔ دومی شد.

اولی که با انقلاب تقریباً مرحوم یا نیمه‌مرحوم شد، ناسیونالیسم یا به بیانی دقیق‌تر شوونیسم پارسی بود. این ایدئولوژی در دورهٔ قاجار با دایگی شرق‌شناسی غربی متولد شد و توانست در ایران بر ایدئولوژی چپ غلبه کرده، آن را از میدان به در کند اما بر اثر اقدامات مهلکی که علت آن دقیقاً خاصیت ایدئولوژیک آن بود، اسباب سقوط و مرگ خود را فراهم کرد و سرانجام با وقوع انقلاب، کارش تقریباً پایان یافت و مهر ابطال خورد.

خود انقلاب سال ۵۷ نیز دو آبشخور فکری و به بیانی دقیق‌تر ایدئولوژیک داشت. ایدئولوژی چپ و ایدئولوژی مذهب.

اسلام فی‌نفسه دین ایدئولوژیک نیست اما مذهب تشیع منشأ سیاسی داشته و دارای پتانسیل بالایی از انرژی ایدئولوژیک بود. این پتانسیل و انرژی ایدئولوژیک مذهب تشیع، تبدیل به یک ایدئولوژی تمام‌عیار شد تا اجازه ندهد ایدئولوژی چپ مارکسیسم- کمونیسم که سهم زیادی نیز در برانداختن حکومت پهلوی و حذف ایدئولوژی آن داشت، بتواند حکومت مابعد انقلاب باشد. سرانجام حکومت جدید انقلابی نیز یک حکومت ایدئولوژیک از نوع مذهبی از آب درآمد و امروز دچار بحران گفتمان و ناتوانی در عمل است.

یکی از جالب‌ترین وجوه مشترک این دو ایدئولوژی، الحاق‌گری‌است. بدین معنا که خیال پیوستن سرزمین‌هایی از اطراف ایران به این کشور را همواره در سرهای معتقدان خود پرورانده‌اند.

ایدئولوژی شوونیسم پارسی با دستاویز قرار دادن تاریخ تصوری خود که ایران را یک امپراطوری تاریخی می‌دانست، همواره بخش‌هایی از تُرکستان، تُرکیه، عراق و قفقاز را خاک تاریخی ایران دانسته، گاهی خیال خام دست انداختن بر آنها را در سر پخته و گاهی زیرکانه و به دروغ مدعی داوطلب بودن آنها برای پیوستن به ایران شده است.

عین همین تصور و ادعا در ایدئولوژی مذهبی انقلاب نیز مشاهده می‌شود. بخش بزرگی از معتقدان و سرسپردگان این ایدئولوژی نیز خیال پیوستن سرزمین‌های شیعی اطراف ایران به این کشور را در سر پخته، گاه مدعی خاک آنها شده‌اند و گاه مدعی داوطلب بودن مردم این سرزمین‌ها برای پیوستن به ایران.

واقعیت این است که تمامی ادعاهای موجود در این زمینه اشتباه و برخلاف قوانین بین‌المللی بوده، تمامی خیالات موجود در این زمینه نیز تصور صرف و حاصل سرمستی از القائات ایدئولوژیک بوده است. هوس صدور انقلاب نیز یکی از همین خامی‌های ایدئولوژیک بود که اکنون پس از ۴۵ سال، حاصلی جز بدنامی، شکست و زیان‌های جبران‌ناپذیر نداشته است.

یکی از سوژه‌های مشترک دو ایدئولوژی مورد بحث، همواره جمهوری آذربایجان بوده است.

پیروان ایدئولوژی شوونیسم پارسی مدعی بودند آذربایجان تاریخاً جزو ایران بوده و باید مجدداً بخشی از ایران بشود. نیاز به بحث ندارد که اولاً؛ پیش از دورهٔ قاجار ایرانی وجود نداشت که آذربایجان هم جزو آن باشد. ثانیاً؛ حتی اگر ایرانی وجود داشته و آذربایجان هم جزو آن بوده باشد، نظم جهان دائم‌التغییر است و هیچگاه به عقب باز نمی‌گردد وگرنه اگر این ادعای عوامانه منطقی باشد، باید اروپای امروز بین روسیه، آلمان و اسپانیا تقسیم شود. بخشی از اروپا و تمامی خاور میانه به تُرکیه داده شود (به صبغه و سابقهٔ عثمانی) و قس علی هذا جهان زیر و رو شود.

بخشی از پیروان ایدئولوژی مذهبی انقلاب نیز مدعی بودند آذربایجان به عنوان یکی از کانون‌های تشیع، باید به برادر بزرگ خود یعنی ایران بپیوندد. این ادعا به‌ویژه پس از سقوط شوروی، در بین عوام به امیدی جدی تبدیل شد و البته بیش از آنکه ادعای ارضی باشد، مدعی داوطلب بودن آذربایجانی‌ها برای پیوستن به ایران بود. البته شاید هم در آذربایجان عده‌ای بودند که چنین تصور عوامانه‌ای داشتند اما صرف وجود یک خیال و ادعا‌ در سر گروهی از مردم، دلیل بر واقعی و منطقی بودن آن نیست. در عالم واقعیت نه چنین خواست فراگیری در آذربایجان وجود داشت و نه نظم بین‌الملل چنین چیزی را ممکن می‌کرد.

کسانی که این باور عوام را واقعیتی ممکن و از دست رفته می‌دانند و حسرتی سوزناک بر آن دارند، نه شناختی از تاریخ، جامعه و هویت آذربایجان دارند و نه شناختی از نظام بین‌الملل.

این ادعا واقعاً یک طنز است؛ آذربایجانی که حتی در دورهٔ استیلای روسیهٔ تزاری بر آن، یکی از مترقی‌ترین مناطق شرق و پناهگاه کارگران ایرانی بوده و ملتی که زمان سقوط روسیهٔ تزاری اولین دولت مستقل جمهوری در شرق را تشکیل داده، از سال ۱۹۰۰ برای رهایی و استقلال خود جان و خون بی‌حد داده و در آخرین مرحله نیز مردم پایتختش زیر تانک‌های روس‌ها خوابیده‌اند، اکنون پس از ۱۰۰ سال مبارزه برای رهایی از چنگ خرس روس و در آستانهٔ دست‌یابی به آن، خواهان پیوستن به ایران باشند!. اجتماع ملی چندروزهٔ آذربایجانی‌ها در میدان اصلی باکو در اثنای فروپاشی شوروی، یکی از بزرگ‌ترین، محکم‌ترین و طولانی‌ترین اجتماعات ملی- سیاسی در تاریخ جهان است که ارتش سرخ تنها با هجوم مستقیم تانک‌ها توانست به آن پایان دهد. زمان هجوم تانک‌ها نیز حدود ششصد نفر از همین مردم، جلوی تانک‌ها بر کف خیابان دراز کشیدند و تانک‌ها از روی آنها رد شدند. مزارستان «شهیدلر خیابانی» آرامگاه این شهیدان است و سنبل ابدی غرور و استقلال جمهوری آذربایجان. خودبزرگ‌بینی و کوچک شمردن دیگران نیز یکی از علل این باور نادرست است. منشأ این خودبزرگ‌بینی نیز همان ایدئولوژی و تفکر ایدئولوژیک است. گویا عزیزان همشهری من، دچار خودبزرگ‌بینی ایرانی بوده و جمهوری آذربایجان را ریز می‌بینند اما بزرگی به ابعاد و ادعا نیست.

بعضی از انقلابیون و هیئتی‌های ما فکر می‌کردند با یک سفر به آذربایجان، آن هم در اثنای بحران فروپاشی شوروی و‌ سقوط دولت در آذربایجان، مشاهدهٔ سطحی چندروزهٔ بخشی از مردم دچار حیرت و سرگردانی، آذربایجان‌شناس شده‌اند و می‌توانند با معرفی خود به عنوان نمایندگان آذربایجانی‌های جنوب ارس از جمله زنجان، و تحویل کمک‌های مردمی با این عنوان، آنها را قانع به پیوستن به ایران بکنند. آنها توجه نداشتند که منشا و علت اصلی کمک‌های مردمی بزرگ و کوچکی که در اثنای فروپاشی شوروی، در جنوب ارس از جمله زنجان برای ارسال به مردم شمال فراهم شد، بیش از اشتراک مذهبی، اشتراک هویتی- تاریخی- زبانی بود.

سیدمرتضی حسینی. تبریز. دوم شهریور ۱۴۰۴.

لینک کوتاه : http://mosavatnews.ir/?p=21882

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 1در انتظار بررسی : 1انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.

برچسب ها
آذربایجان آذربایجان شرقی آذربایجان‌شرقی آموزش و پرورش ارمنستان استاندار آذربایجان‌شرقی استانداری آذربایجان شرقی استانداری آذربایجان‌شرقی باشگاه تراکتور باشگاه مس سونگون بیمه سلامت آذربایجان شرقی تبریز تراکتور جمهوری آذربایجان جهادکشاورزی جهادکشاورزی آذربایجان شرقی دانشگاه علوم پزشکی تبریز دریاچه اورمیه سازمان صنعت، معدن و تجارت آذربایجان‌شرقی شرکت آب منطقه‌ای آذربایجان‌شرقی شرکت آب و فاضلاب آذربایجان‌شرقی شرکت صنایع ملی مس ایران شرکت گاز آذربایجان‌شرقی شهردار تبریز شهرداری تبریز شهرداری مرکزی تبریز شهرداری منطقه ۲ تبریز شهرداری منطقه ۳ تبریز شهرداری منطقه ۸ تبریز صندوق بیمه اجتماعی کشاورزان، روستاییان و عشایر آذربایجان‌شرقی مترو تبریز مجتمع مس سونگون محیط زیست مسعود پزشکیان منطقه آزاد ارس میراث فرهنگی میراث فرهنگی و گردشگری نماینده ورزقان و خاروانا هواشناسی ورزش ورزقان پایگاه خبری مساوات پزشکیان کلاهبرداری کمیسیون صنایع و معادن مجلس